بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

گزارش شب شعر زمستانه بندرعباس.

 

از شروع راه می روم
راه
می روم را راه می روم /ساجده کشمیری.

 

چهارشنبه ای که گذشت،فرهنگسرای طوبا بندرعباس بعد از مدت ها میزبان شب شعر بود،با کمی تاخیر خودم را به سالن نامناسب هنرمندان رساندم،ستون بی جایی اون وسط جا خوش کرده و نمی گذاره مخاطبان ردیف وسط نه شاعر را ببیند نه مجری را،به دور و اطراف نگاه می کنم،از نسل اول شعر هرمزگان کسی دیده نمی شه، حتی مسعود فرح که همیشه هست هم نیست.گویا تا دم در فرهنگسرا می آید اما موفق به پیدا کردن سالن نا شناخته هنرمندان نمی شه.

گردنم را بیشتر می چرخانم که تسلطم بر سالن بیشتر بشه،دارم  دنبال شاعران اوایل دهه 60 می گردم،موسی بندری غایب،ولی رضایی غایب،حسن مرتجا هم مثل بیشتر شب شعرها غایب.کم کم سعید آرمات تنها نماینده شاعران دهه هفتاد وارد می شه.در این فاصله مجری برنامه به طعنه از میز لغزنده مجری یاد می کند،که هر آن احتمال سقوط داشت.

یکی یکی شاعران جوان شعر می خوانند،بعضی از تازه کارها استرس دارند و این رو به خوبی تو صداشون میشه حس کرد.بعضی ها هم ترانه می خوانند،برخی از آثار به شدت ضعیف،مثل اینکه برنامه ریز این شب شعر نمی خواسته دل کسی را بشکند.

اما بدترین قسمت این برنامه بی نظمی سالن بود،تصور کنید فردی در حال شعر خوانی است ،یک مرتبه چهار نفر بلند می شدند در سالن راه رفتند،یکی به سمت مجری می رفت،یکی عکس می گرفت،دو نفر هم با موبایل به بیرون سالن فرار می کردند.بی نظمی عجیبی بود.انگار تنها چیزی که اهمیت نداشت شعر بود.این اتفاق بارها در این شب شعر تکرار شد.اگر چه احساس می شد که تعمدی در کار نیست.اما خیلی تو ذوق می زد.کم کم چراغ های سالن هنرمندان خاموش شد و سیگارهای شاعران روشن،شب خنکی بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد