بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

معرفی سایت آینه ها

اگر شما یک علاقمند به هنر در شهر بندرعباس باشید و در یک عصر تابستانی بخواهید به یک پاتوق هنری بروید،منو شما خیلی محدود است به این دلیل من تصمیم دارم یک پاتوق جدید را معرفی کنم،اگر چه سایتی است در دنیای مجازی بدون مرز اما توسط عکاس نام آشنای ساکن بندرعباس مدیریت می شود. 

سایت آینه ها که به گفته خیلی از اهالی فن جز حرفه ای ترین سایت های عکاسی در ایران است توسط حسن بردال راه اندازی شده و در کنار او الهام افروتن،صادق طاهری ؛مهدی مرادی زاده و فاطمه بردال زحمت ترجمه مقاله و مقدمه ها را برعهده دارند. 

مخاطب در این سایت با آثار عکاسان جهان آشنا می شود،در واقع حسن بردال از ده سال پیش نشست های تخصصی نمایش عکس را برای مخاطب محدود در فرهنگسرای طوبی آغاز کرده بود و بعد از تجربه آن برنامه ها ،در دی ماه ۱۳۹۲ ایده راه اندازی این سایت را عملی کرد. 

طبق شنیده ها قرار است به زودی نسخه موبایل این پاتوق مجازی هم راه اندازی شود. 

چندی پیش بحثی جالب در خصوص رسانه و گذر از مرز های مثلا هرمزگان یا جنوب یا ایران با تعدادی از دوستان پیش آمد،سایت آیینه ها در واقع نمونه خوبی است برای یادآوری این موضوع که مهم نیست در کجا فعالیت می کنیم با اهمیت تر این است که چه سقفی را برای خود در نظر گرفته ایم. 

این سایت که  قرار است در ماه های آینده به زبان انگلیسی هم فعالیت داشته باشد متعلق به همه علاقمندان به هنر عکاسی در سراسر جهان است. 

یکی از ضعف های هنرمندان جوانی که تازه وارد گود می شوند،شیفتگی آنها به یک یا دو نفر از هنرمندان مطرح است،این در همه هنر ها صدق می کند،شاید یکی از دلایلش نبود آگاهی و عدم مطالعه باشد،وقتی من هنرمند تاتر آگاه باشم که در کشور کوچکی به نام ایرلند در پنجاه سال اخیر چه نمایش نامه نویسان مطرحی معرفی شدند دیگر با تعصب و کورکورانه نمی گویم نمایش نامه نویس فقط شکسپیر و مولیر و لاغیر.

سایت آینه ها مرجع مناسبی است برای هنرمندان جوان که آگاه شوند . در اطرافشان چه آثاری با کیفیت و همراه با اندیشه ای در حال ارائه است.در واقع بردال و تیمش به خوبی لقمه را برای علاقمندان به این هنر آماده کرده اند.

برای این که بدانید این مطلب می خواهد چه بگوید می توانید به مجموعه هایی که در این سایت منتشر شده سری بزنید و از پاتوق جدیدی که بهتان معرفی کردم لذت ببرید،در پایان تا یادم نرفته است،این سایت سی مجموعه جدید در دست انتشار دارد.از هنر لذت ببرید./لینک سایت

خاطره یا رویا نگاهی به عکس حسن اکبرنژاد در نمایشگاه قبل و بعد

این روزها شهر بندرعباس شاهد نمایشگاه عکسی است که تا پیش از این کمتر به خود دیده بود،نام این نمایشگاه " قبل و بعد " است و ایده اولیه آن توسط مرتضا نیک نهاد و بهنام ذاکری با دیگر عکاسان در میان گذاشته شده است.برای من مخاطب که در این سال ها آثار عکاسان را دنبال می کنم دیدن این آثار متفاوت برای بسیار جالب و درعین حال لذت بخش بود،در بین همه آثار من بالاترین سطح ارتباط را با عکس "حسن اکبرنژاد" برقرار کردم.

در واقع بیانیه ای که در کنار عکس انتخاب شده بود مخاطب را به خوبی وارد فضای ذهنی خالق اثر می کرد،اثر در عین سادگی بسیار تاثیرگذار است و اکبرنژاد برای مفهوم قبل و بعد که تم اصلی نمایشگاه بود،حافظه انسان را انتخاب کرده است،عکس به سه قسمت تقسیم شده بود،مرد هایی که به دنبال چیزی می گشتند که مربوط به قبل است و از نوع چیدمان و حالت های بدن شان به نظر نگران می آیند و به دنبال فرد یا افرادی می گردند،در وسط عکس ما دو دختر کوچک را می بینیم که در حالتی کاملا خنثی به سر می برند و انگار اصلا وجود ندارند یا شاید در دنیای دیگری هستند که بعد از دقت در فضای غمگین عکس من مخاطب متوجه شدم که این دخترها همان کسانی هستند که مردها به دنبالشان می گردند،در جلوی عکس زنی دیده می شود که با پراید آمده به مکان حادثه و آرام نشسته و در واقع عکس در حافظه این زن شکل گرفته است و من مخاطب در حال دیدن بخشی از خاطرات تلخ این فرد هستم.

این ها به خودی خود ساده به نظر می رسد اما عکاس با آوردن دخترها در قاب ما را با رویا یا آرزوی زن مواجه کرده است که دیگر نه در قبل است که حادثه رخ داده نه در بعد که تبدیل شده به خاطره ای سیاه،شعری در دنیای مجازی هست که منتسب است به بیژن نجدی که در آخر مطلب منتشر می شود،این عکس مرا یاد قسمت دوم این شعر فوق العاده انداخت.


اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلی هایش خالی است
قطاری می رود از تبریز
یکی از کوپه هایش خالی است
سینماهای شیراز پر از تماشاچی است
که حتما ردیفی ار آن خالی است
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده ای هستند که نمی آیند
شاید،کسی در چشم من است
که رفته از چشمم
نمی دانم !

آرامش بعد از عکس

سومین جشن عکس هرمزگان در یک شب خنک در فرهنگسرای طوبا بندرعباس به کار خود پایان داد،در یکی از روزها با تعداد از دوستان در خصوص عکس های آمده بر دیوار گپ و گفتی داشتیم و نظر من بر این بود که هنر عکاسی در هرمزگان جسور نیست و روحیه تجربه کردن ،آزمایش کردن و حتی اشتباه کردن در بین دوستان جوان دیده نمی شود،اگر چه ما در پنج سال اخیر پیشرفت هایی داشته ایم که غیر قابل انکار است اما در این مطلب می خواهم چند پرسش داشته باشیم  و بعد نگاهی کنم به تک عکسی از سید علی هاشمی که در این نمایشگاه ذهن مرا مشغول کرد.چرا تنوع عکاسی در بین هنرمندان تازه وارد به این رشته در هرمزگان به شدت کم است؟ چقدر برای خلق یک اثر کار فکری انجام می گیرد؟ تا چه حد خود را ملزم می دانند که با دیگر هنرها ارتباط داشته باشند؟جریان های نوین هنری را دنبال می کنند؟ آیا به مطالعه برای پیشرفت در هنرشان معتقدند یا بیشتر به لحاظ فنی خودشان را تقویت می کنند؟



این تک عکس از سید علی هاشمی به شدت مرا به لحاظ فکری درگیر کرد، عکس پویا است و مدت ها می شود در خصوصش حرف زد،می توان این اثر را یک خواب عمیق تصور کرد،رویایی نمادین که بازگو کننده کلنجار هایی فکری خالق اثر است؛فروید معتقد است که خواب امری اتفاقی نیست و با افکار و مسایل خود آگاهانه ما پیوند دارد.چرا من مخاطب ؛این عکس را به یک خواب تشبیه می کنم؟شاید یکی از دلایلش یک دست بودن رنگ در کل اثر است.مثلن خود من یادم نمی آید که در خواب هایم رنگ های زرد قرمز آبی دیده باشم.

دلیل دیگر فضای غیر واقع گرایی است که هنرمند ساخته است و تا حدودی مثل یک کابوس است،مردی تنها و پله ای که آخرش ناپیدا است.به نوعی ترس از مرگ که از کهن تا به حال با بشر بوده در این اثر دیده می شود.من سه بار به نمایشگاه رفتم و دقایق زیادی این عکس را نگاه کردم و با خودم فکر می کردم که چرا من به دیدن این اثر می روم؟بعد متوجه شدم  که با نوعی عکس درمانی روبرو شده ام.این عکس حال و روز انسان امروز است،من در واقع همین مرد دست به کمری هستم که تلاش دارد با چشمان  کوچکش انتهای این پله را ببیند ولی خب قدرتش را ندارد و سوال از پس سوال برایش به وجود می آید "از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود" عکاس ما را بین خواب و بیداری نگه داشته است.در همین نمایشگاه اثر دیگری دیدم از خانم مریم عباسزاده که آن هم در واقع بسیار برایم هیجان انگیز بود و باعث شد که مدت ها به تصویر ثابتی از یک زن سیاه پوش،مشتا،ماهی های مرده و سگی سفید فکر کنم.خاصیت آثار هنری که اندیشه ما را درگیر می کند با آثاری که فقط زیبا یا جالب هستند در همین است که آثار نوع اول بعد از خارج شدن از نمایشگاه با ما به خانه،محل کار، تنهایی و استراحت گاه می آیند اما نوع دوم کم کم فراموش می شوند.

محمد علی موحدی درگذشت.


تو در کنار آبی و من آه در ته آب

تو تا به عمق نیایی خبر نخواهی داشت

که زیر سلطه طوفان به من چه می گذرد،

تو از خشونت سیلابها چه می دانی؟

                                    "م.پگاه"


متاسفانه با خبر شدیم که محمد علی موحدی معروف به "م پگاه" امروز صبح در بیمارستان خلیج فارس از دنیا رفتند.تشیع جنازه این شاعر گرانقدر امروز بعد از ظهر در شهرستان رودان.