بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

از هیتلر به آبروموویج از گاندی به احمد کارگران.


اسلاوی ژیژگ فیلسوف و نظریه پرداز ساکن آمریکا معتقد از که گاندی به مراتب از هیتلر خشن تر است.او می گوید:"جنایات هیتلر از روی ترس و حقارت بوده. او چون از ذره‌ای تغییر در روابط تولید می‌ترسید به کشتار دست می‌زده و به قول مارکسیست‌های قدیمی مشکلش چگونگی نجات سیستم سرمایه‌داری بوده. او می‌گوید با این تعریف، گاندی از هیتلر خشن‌تر بوده چون لااقل در برابرماشین استعماری انگلیس ایستاد و آن را به زانو در آورد".

احمد کارگران نقاش و هنرمند ساکن بندرعباس چند روز پیش اجرایی داشت با نام "گفتگو پرفورمنس" که من را یاد اجرای " ریتم صفر" اثر مارینا آبراموویچ انداخت.در آغاز توضیح کوچک در خصوص این دو اجرا.

ریتم صفر آبروموویچ در سال 1974 میلادی در اروپا اجر شد در این اثر هنرمند 72 وسیله عادی و خشن مثل عسل،رژ لب،اسلحه،اره،چاقو و... در اختیار تماشگران می گذارد و از آنها می خواهد هر بلایی که می خواهند بر سر او بیاورند،اجرا با نقاشی بر روی صورت مارینا آبروموویج آغاز می شود و پس از 9 ساعت وقتی یکی از تماشگران اسلحه پر را روی سر او می گیرد به پایان می رسد.

گفتگوی پرفورمنس احمد کارگران در پلاتو تاریک در بندرعباس، جنوب ایران اتفاق می افتد،مخاطب یک میز بزرگ و کشیده را می بیند و احمد کارگران را که با پارچه ای سیاه چشمانش را بسته است،او از تماشگران می خواهد که پشت میز یعنی دقیقا روبروی خودش بیایند و هر سوالی که می خواهند از او بپرسند،کارگران تاکید می کند که مخاطب می تواند خصوصی ترین سوالات را با او در میان بگذارد و او قول می دهد که با صداقت پاسخ دهد،اجرا یک ساعت به طول انجامید و در میان سوال های عادی،خصوصی ترین پرسش ها از احمد کارگران پرسیده شد و او پاسخ داد،برخی سوالات شخصی باعث ناراحتی تماشگران می شد و عکس العمل های متفاوتی نشان می دادند.

حالا با الهام از نظریه ژیژگ به نظر می آید که عملی که کارگران به او دست زده است به مراتب از مارینا آبروومویج خشن تر است،بازی عجیبی که احمد کارگران با روح خودش انجام داد،پلاتو تاریک را به یک پالایشگاه تبدیل کرده بود،انگار با هر سوال سختی که پرسیده می شد تماشگران هم این سوال ها با خودشان مرور می کردند.

اگر چه پلاتو تاریک بود و به غیر از چهره احمد کارگران چیزی دیده نمی شد اما فضا موجود بعد از هر سوال سخت، بیشتر شفاف تر می شد،در واقع به نظر می آمد که همه در تنهایی دارند حرف های را که جسارت گفتنش را به کسی ندارند با خود مرور می کنند.

اگر چه اجرای خشن مارینا آبروموویج بعدها با تعریف ها دیگر آزارانه و خود آزاری افراطی تعبیر شد اما مخاطب در اجرای احمد کارگران با یک نوع خالی شدن و بی رنگ شدن درونی روبرو می شود،البته ناگفته نماند که اجراهای عریان و خشن آبروموویچ تحت تاثیر حنگ های خونین اروپا مخصوصا صربستان آن زمان شکل می گرفته.

در پایان معتقدم که این خشونت ناب درونی که احمد کارگران به وجود آورد برای مخاطب ماندگارتر از زخم هایی است که مارینا آبروموویج به وجود آورده،زخم ها بدن بعد از مدتی ترمیم می شود اما خشونت کلامی که کارگران خلق کرد تازه در درون مخاطب در حال شکل گیری است،خشونتی که بدون خون ریزی در پایان به یک آرامش درونی ختم می شود.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

نقل و قول های این مطلب از ماهنامه" مهرنامه" و روزنامه اعتماد.

وبلاگ جغد بندری هم اشاره دقیقی دارد به این احرا،کلیک کنید.

از شروع چای دارچین تا بازگشت سیاورشن به بلاگ اسکای

1.سیاورشن همان وبلاگ نویس معروف هرمزگانی،بعد از چند بار اسباب کشی دوباره به بلاگ اسکای برگشته با همان قالب قدیم و زیبا،امروز متوجه شدم که به خانه اول برگشته است.

2.چای دارچین یک وبلاگ تازه متولد شده است که قرار است این روزها ما را به کافه مجازی جمع و جورش دعوت کنه با یک نوشتار صمیمی و ساده.

3.این هفته در نشریه ارمغان بندر یک گزارش آماده کرده ام در خصوص مهاجرت وبلاگ نویس ها و فتوبلاگ دارها به فیس بوک،علاقمندان به این موضوع می توانند این نشریه را از دکه های سراسر بندرعباس خریداری کنند.

گفتگو با محمد سایبانی و محسن کمالی


به گزارش هرمزگان نیوز، بهروز عباس دشتی در مصاحبه ای خواندنی که هفته نامه ارمغان بندر منتشر کرده نوشت:

مدتی پیش بازار کارگزاری بندرعباس، شاهد یک اجرای نمایش مخفی بود که به گفته صاحـــب اثر، نوعی پرفرمـــــنس آرت محســوب می شود. این نمایش توسط محمد سایبانی طراحی شده و محسن کمالی و جواد انصاری آن را همیاری می کردند. این اثر که نامش «براده های آدم» بود، در جمعه بازار فروش پرندگان اجرا شد و گفتمان های متفاوتی در سطح جامعه را بوجود آورد. محمد سایبانی در این اثر، بندی به گردن دو شخصیت دیگر انداخته و در میان بساط پرنده فروشان شروع می کند به فروختن انسان، آن هم به قیمت ناچیز 365 هزار تومان. این اقدام باعث اعتراض مردم حاضر در بازار می شود و آنان پلیس را در جریان این موضوع قرار می دهند. ماموران نیروی انتظامی چون از موضوع بی خبر بودند، این سه بازیگر را برای مدت کوتاهی بازداشت می کنند و پس از ساعتی این سه شخصیت هنری استان آزاد می شوند. به بهانه اجـــرای این اثـــر و حرف و حدیث های پس از آن، گفتگویی انجام دادیم با محمد سایبانی و محسن کمالی که در ادامه می خوانید.

چرا با اینکه می دانستید اجرای این اثر مشکلات خاص خودش را به دنبال دارد، دست به عملگرایی زدید؟

محمد: برخی مواقع امر واجبی پیش می آید، مثلا آنها که وارد جنگ می شوند احتمال می دهند که کشته شوند اما وارد جبهه می شوند و تاریخ به ما نشان داده افرادی هم هستند که با پای خودشان روی مین می روند، من هم گمان می کنم الان لازم است چند نفر در این میدان مین بدوند. ما هم کاملا آگاه بودیم و به دوستانم گفته بودم خوشبینانه ترین اتفاق برای ما این است که بازداشت شویم.

محسن: من به حقوق حیوانات احترام می گذارم و چند سالی است که برای دفاع از حیوانات فعالیت می کنم، با پیشنهاد آقای سایبانی وارد این اثر شدم و احتمال می دادم که اتفاق های خاصی رخ دهد.

این اثر یک تفاوت بزرگ با دیگر آثار نمایشی داشت و آن هم حضور مخاطب های عام بود که دانش زیادی از هنر نداشتند در ضمن در اوایل اجرا یکسری درگیری های لفظی بین شما و مخاطب ها پیش آمد. چرا با وجود این اتفاق ها، کار خود را ادامه دادید؟

محمد: یکی از رویکردهای هنر جدید بردن اثر به فضاهای اجتماعی است، خیلی از تئوریسین ها در بیانیه های خود اعلام می کنند که اجرا در نگارخانه ها و سالن ها نه مخاطب لازم را دارد نه تاثیر مستقیم را در دل جامعه، به هر حال ما هنرمندان در برخی موارد باید برای کیفیت دادن به ظرفیت های اجتماعی هزینه بدهیم و ما قصد داشتیم که تاثیر گذاری مستقیم داشته باشیم با مخاطب عام.

محسن: در واقع در این گونه اجراها هر مخاطب یک رسانه است. از شروع اجرا تعداد زیادی از مردم با موبایل از ما فیلم می گرفتند،این برای ما خیلی ارزش داشت که مردم نسبت به فروش انسان عکس العمل نشان می دادند. بی شک بعد از اجرا که آنها بفهمند ما برای حمایت از حیوانات به آن مکان آماده بودیم تلنگری در ذهنشان زده می شود.

شایعه فروش انسان دهان به دهان در کل هرمزگان چرخید، هنوز خیلی ها نمی دانند که شما در حال اجرای یک اثر هنری بودید. آیا برنامه خاصی برای آینده و اجرا در همان مکان دارید؟

محمد: عصر اجرا از یک نفر شنیدیم که می گفت مردی در بازار کارگزاری دو کودک افغانی را می فروخت، به هر حال این نوع اجراها روایت های خاص خودش را نیز به دنبال داشت و مردم با ذهن قوی خود، داستان را پردازش می کردند و جالب بود که در تمام روایت هایی که شایعه شده بود به نوعی با فرد ظالم برخورد می کردند. کاری که ما توانستیم بکنیم اطلاع رسانی مجازی بود اگر چه در همان جمع فردی فریاد زد که ای مردم اینها برای حمایت از حیوانات اینجا آمدند. البته خبر این اجرا در سایت های حمایت کننده از حقوق حیوانات در سراسر دنیا منتشر شد از استرالیا تا کانادا و آفریقا اما متاسفانه رسانه های داخل پوشش مناسبی ندادند اگر این اتفاق در پایتخت رخ می داد نشریات هرمزگان از سایت های کشور کپی برداری و در نشریات محلی منتشرمی کردند.

محسن: در عرض چند ساعت این خبر در سراسر شهر پخش شد و من از کسانی این خبر را شنیدم که فکرش را نمی کردم. هر چند ما در حین اجرا و تا مدتی پس از آن نتیجه کار را ندیدیم اما بعد از رسانه ای شدن ماجرا خیلی ها موضوع را فهمیدند و بازخورد مثبتی داشت.

تا حالا بارها پیش آمده که به دلیل کم آشنایی مامورین نیروی انتظامی با هنر، رفتارهای مناسبی با هنرمندان صورت نگرفته، این مشکل برای شما هم چنین بود؟

محمد: البته برای ما اتفاق خاصی نیفتاد و رفتار مامورین با ما خوب بود بخصوص وقتی متوجه شدن ما هنرمندیم، من قبل از این هم برای اجرای خیابانی بازداشت شده بودم و در تمام دنیا این اتفاق ها می افتــــد به هر حال وقتی هنرمند شرایط روزمــــره یک جامعه را برهم می زند منتظر یک برخورد هم هست.

محسن: من زیاد با هنر نمایش آشنایی ندارم اما رفتار نیروی انتظامی طبیعی بود.

خیلی از کسانی که درگیر هنر جدی هستند، عکس العمل خاصی نسبت به این اجرا نداشتند. فکر می کنید چرا؟

محمد: خب ما اجرا کننده کار بودیم، بهتر است از کسانی که انتظار دارید به قول خودتان عکس العمل خاص نشان دهند بپرسید، این خبر توسط علاقمندان حقوق حیوانات در سراسر کشور مورد حمایت قرار گرفت و برخی از هنرمندان هنر جدی هم پس از این اجرا شروع کردند به معرفی آثار خودشان.

آقای کمالی شما چند سالی است که در حوزه محیط زیست و دفاع از حقوق حیوانات فعالیت می کنید، برنامه های آینده تان چیست؟

محسن: این روزها ما در حال ثبت یک تشکل محیط زیستی با عنوان «بنیاد سبز گیان مهر» هستیم تا فعالیت های خود را به شکل رسمی تری دنبال کنیم. البته پیش از این هم به صورت مناسبتی فعالیت هایی داشته ایم؛ مثلا ما دو سال است که برای آگاهی مردم در خصوص عوارض خریدن ماهی قرمز در عید نوروز در سطح شهر بروشور پخش می کنیم. موضوع جدیدی هم که در حال انجام آن هستیم، جلوگیری از تلف شدن آهوهای جزیره هرمز است که البته در بخش اول در حال کامل کردن تحقیقات خود هستیم. در ماه آینده قصد داریم آماری جمع آوری کنیم از سگ های جزیره هرمز؛ زیرا که به نظر می آید دشمن اصلی این آهوهای زیبا، سگ های گرسنه ای هستند که توسط صاحبان خود رها شده اند.

برخی از کسانی که فروش پرنده یا حیوانات دیگر را انجام می دهند، از همین راه کسب درآمد می کنند.آنها به غیر از این کار شغل دیگری ندارند. تکلیف این افراد چیست؟

محمد: ما تلاش داریم که این افراد را به اندیشیدن دعوت کنیم، انتظار نداریم که آنها از هفته دیگر کار خود را رها کنند، برای برداشت ایده آل های خودمان که اجرا نکردیم من حتی امکان شکست را هم بررسی کرده بودم و بیش از هفت بار قبل از اجرا به این مکان رفته بودم.

محسن: در خصوص مشکلات مالی و شغلی ما در بحث گیاه خواری هم خیلی با این سوال برخورد می کنیم و خیلی ها می گویند اگر همه گیاه خوار شوند کلی امکان شغلی در دامداری ها از بین می رود و تعداد زیادی بیکار می شوند. به هر حال از آنجایی که به حیوان به شکل کالا نگاه می شود، به نظرم شغل غیر اخلاقی است. امیدوارم که هیچ کجای دنیای حیوانی خرید و فروش نشود. 

حمید سمندریان از این دنیا رفت.

آخرین بار مهر سال  1389 بود که او را در تئاتر شهر ملاقات کردیم،سالخورده بود و صدای ما را خوب نمی شنوید،با ابراهیم شتکوهی بودم و محمد سایبانی،دعوتش کردیم برای اجرای مکبث که گفت متاسفانه نمی توانم بیایم چون شرایطم اصلا خوب نیست،امروز صبح با خبر شدیم که استاد بازیگری و مترجم آثار فردریش دورنمات برای همیشه از دنیا رفت.حمید سمندریان استاد خیلی از استاد های تئاتر ایران در سن 81 سالگی به آرامش ابدی رسید.