از ویژگی های خاص ترانه های نصرک می توان ارتیک بودن / عریان گویی / هجو و طنز نام برد / گاه چون عاشق بی قراری عاشقانه می سرود که ترانه ی سیه چشمون مریم و گلدونه ی نار یا همان ماست امواردن زیباترین عاشقانه های اوست و گاهی هم بینش و نگاه او رنگ و بوی سیاسی می گیرد مثلا موضوع کشف حجاب و مسئله ی تلفن و تلگراف بلژیکی ها را پیش می کشد و خلاصه با شامه تیز هنری اش از هیچ رفتار و اتفاقی نمی گذرد و همین ویژگی هاست که برخی ترانه های نصرک را زندگی و تاریخ زنده ی هرمزگان می دانند
اگرچه از روزگار زیست نصرک زمان زیادی نمی گذرد با این وجود زندگی او در هاله ای از ابهامات به سر می برد و تاریخ تولدش مشخص نیست ولی مرگش در سال 1328 در اثر بیماری که در سفرش به دوبی گریبانگیرش می شود اتفاق می افتد و در قبرستان قدیم سید کامل به خاک سپرده می شود.
توضیح:این مطلب برگرفته از مصاحبه شاعر هرمزگانی "محمد ذوالفقاری" با سایت هرمزگانی دات نت می باشد.اگر دوستان اطلاعات بیشتری در خصوص این هنرمند هرمزگانی دارند،ممنون می شوم با من در میان بگذارند.
سلام بهروز جان
یکی از چیزای جالبشون این بوده که همه ی شعراش واقعیت داشته: مثلا اینکه من از یکی از قدیمیا شنیدم که قدیم یه گربه ی وحشی میاد تو شهر (بندر)شایعه هم شده بوده که جیگر بچه فقط میخوره ُمرحوم نصرک هم در بارش یه شعر میگهُ
البته خودش میگه یوزپلنگ و میگه تو تا پاسبون از حاجی اباد میان مکشنش!البته همه اینارو از اقای شهسواری شنیدم . هر کدوم لا به لای حرفاش که خیلی چیزاشم یادم نمیاد !
اما در مورد مرحوم نصرک اطلاعات زیادی داشتند
ممنون حامد خان
ممنون از شما بسیار جالب بود
دمت گرم
زادگاه روستایی داشته، از کی و چه زمانی به بندرعباس نقل مکان کرده است، معلوم نیست. او بیشترین عمر پربار هنری خود را در بندرعباس محله گورفرنگ (ممبر کِرتی) بسر می برد. اکثر قریب به اتفاق ترانه های اصیل بندری محصول کار خلاقه نصرک می باشد. او با وجودی که از بینایی معیوب بوده است (چشمانش لوچ یا آن گونه که به گویش بندری می نامند: بالا بینک) با وسیله ابتدایی موسیقی (زِه زِه)4، مسائل اجتماعی جامعه اش را ترانه ای کوک می کرد. سپس آهنگی برای آن تدارک می دید و خود می خواند.
زمان زیادی از آن نمی گذشت که ترانه اش دهان به دهان مردم می گردید. سپس همگانی می شد و توسط گروههای موسیقی اجرا و در مراسم ها خوانده می شد. هر چند نصرک از عامه مردم شمرده می شود حداقل سواد نوشتن را نداشت. برای حفظ و صیانت ترانه هایش برای هر یک آهنگی می ساخت.
برگرفته از کتاب در محله خاموشان