دارد شوخی می کند
می گویید نه
از خودش بپرسید :
بسیارند کسانی که رویایی هم سان دارند
که نمی تواند از آن همه شان باشد
یکی شان پیشنهاد کرد که یه جا بشینیم و کارو یه سره کنیم
باغی ، باغچه ای ، دری دشتی
رویا رو می ذاریم زیر سایه ی یک درخت
- خب از پیش میشه رفت و این درخت و نشون کرد
- خب این جوری آسوده تر می شه به کارا رسید
- خب کی می دونه که کیا یه رویا دارن ؟
- خب یکی یکی :
آلوارو : - کسانی را دیده ام
کسانی را نه
و هیچ یک را نمی شناسم
ریکاردو : - در ما بسیاری زندگی می کنند
آلبرتو : - بی آن که چیزی بخوانم یا به چیزی بیندیشم
فرناندو : - گوش می دهم بی آن که بنگرم
*************
رویا ی زیر سایه ی ِ درخت خسبید در خواب درخت و سبز شد
آلوارو از میان ِ آن همه رویایی کوچک در پوششِ نامی ساده را شناخت
ریکاردو کوشید بسیار درهم ِ خواب ِ درخت شد
آلبرتو ساده زیست و بی رویا ماند
فرناندو فراگوش
نام ِ بزرگ رویا را بر زبان آورد و
رویا زمینی شد و
درخت از خواب برخاست و
باغ و باغچه و در و دشت با هم شیهه کشیدند .
--------------------------------------------------------------------------
آلوارو دو کامپوس / ریکاردو ریس / آلبرتو کایرو سه نام شاعرانه ی دیگر فرناندو پسوآ شاعر بزرگ پرتقالی
به روزم با جشنواره اردی بهشت.