نمیخواستم نام ِ چنگیز را بدانم
نمیخواستم نام ِ نادر را بدانم
نام ِ شاهان را
محمد ِ خواجه و تیمور ِ لنگ،
نام ِ خِفَتدهندهگان را نمیخواستم و
خِفَتچشندهگان را.
میخواستم نام ِ تو را بدانم.
و تنها نامی را که میخواستم
ندانستم.
(نمی خواستم... از مجموعه شعر مدایح بی صله)
شاملو در ویکی پدیا
...
نامات را به من بگو
دستات را به من بده
حرفات را به من بگو
قلبات را به من بده
من ریشههای تو را دریافتهام
با لبانت برای همه لبها سخن گفتهام
و دستهایت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گریستهام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاریک با تو خواندهام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشقترین زندگان بودهاند...
سلام علیکم....
تولدش مبارک
گاهی عبور می کنند
خاطره هایم مثل سراب
و تنها تو می مانی
عمیق ترین مرداب وجودم
من مرگ خویشتن را
با فصل ها در میان نهادم و
با فصلی که می گذشت
من مرگ خویش را
با برف ها در میان نهادم و
با برفی که می نشست...
شاملو همواره با مرگ زندگی کرد و با صدای بلند زندگی را می خواند.این معجزه او در شعر هایش بود.
مبارک باد...
اه پیش از انکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگو...