بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

لنه 1927 در جشنواره فیلم مستقل اتریش 2021

دوازدهمین جشنواره فیلم مستقل اتریش میزبان سه فیلم ایرانی است.
فیلم‌های کوتاه: بازی رفت، اینجاست ساخته مشترک علی تقی زاده و امیرحسین شیرالی، عصر دوگانگی ساخته امیر صفری و مستند: لنه ۱۹۲۷ بندرعباس ساخته بهروز عباسی دشتی به نمایندگی از ایران در جشنواره حضور دارند.
دوازدهمین جشنواره فیلم مستقل اتریش ۱۴ تا ۱۶ اکتبر برگزار می‌شود.


منبع :پایگاه خبری فیلم کوتاه

مستند لنه به گزارش صبح ساحل

فیلم مستند " لنه 1927 بندرعباس" ساخته بهروز عباس دشتی از هرمزگان به چهارمین جشنواره بین المللی فیلم موج کیش راه یافت.

به گزارش صبح ساحل، چهارمین جشنواره بین المللی فیلم موج کیش 28 بهمن الی یکم اسفند ماه در جزیره کیش برگزار می شود.

گفتنی است : این جشنواره در چند سال اخیر توانسته از جایگاه ویژه ای در بین فیلم سازان برخوردار شود و از جشنواره های معتبر کشور است و در این دوره از جشنواره در مجموع پنج هزارو 322 فیلم از 120 کشور متقاضی حضور در این رویداد بوده اند.

مستند «لنه ۱۹۲۷بندرعباس» به کارگردانی بهروز عباسی، قصه سفر جسورانه هنرمند آوانگارد اتریشی؛ لنه اشنایدر کاینر و گروه همراه از آلمان به سمت ایران است. لنه در این سفر دوساله به  کشیدن نقاشی از زنان و کودکان می‌پردازد. او به همراه برنهارد کلارمن؛ نویسنده مطرح آلمانی در ایران ساخت فیلم مستندی را آغاز می‌کنند.مستند «لنه ۱۹۲۷بندرعباس» بعد از ۹۳ سال به این سفر ماجراجویانه می‌پردازد.در این اثر مخاطب برای اولین بار تصاویر دیده نشده از معماری، مردم و باغ‌های اصفهان، کرمان و بندرعباس آشنا می‌شود.


پژوهش این مستند را هم که بیش از یک سال به طول انجامیده، بهروز عباسی برعهده دارد و تهیه‌کننده آن صادق مظفری است. فیلم‌برداری مستند «لنه ۱۹۲۷بندرعباس» از اوایل سال ۱۳۹۸ آغاز شد و در اوایل سال ۱۳۹۹ به پایان رسید.


دیگر عوامل این مستند عبارتند از:

تصویربردار: محمدرضامسندانی

تدوین: شهاب آبروشن

صدابردار: بهروز حبیب زاده

موسیقی: معین غلامحسینی

مترجم انگلیسی و امور بین‌الملل: مهسا جاوید

مترجم آلمانی: طه موسوی، طراح پوستر: نسترن محسنی

لازم به ذکر است که این فیلم در سی‌وهفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران هم حضور داشت.

به دنبال ادای دین به بندرعباس بودم/تاریخ استان هرمزگان را خوب نشناختیم

فیلم‌برداری مستند «لنه ۱۹۲۷، بندرعباس» پیرامون آثار خلق‌شده‌ی یک نقاش آوانگارد اتریشی به نام ”لنه اشنایدر” توسط کارگردان هرمزگانی نیز به پایان رسید.

بهروز عباسی در گفت‌وگو با ایسنا، منطقه خلیج‌فارس، در خصوص مستند جدیدش، افزود: این یک اثر پژوهشی است در مورد تاریخ بندرعباس در یک‌صد سال گذشته است.

وی با بیان اینکه در حال مطالعه بر روی تاریخ بندرعباس بودم که با نقاش اتریشی به نام  اشنایدر آشنا و متوجه شدم این خانم سال‌ها به همراه شخصی به نام کلارمن در بندرعباس حضور پیداکرده است، تصریح کرد: تصمیم گرفتم که پژوهشم را به‌سوی نوشته‌ها و  آثار این فرد ببرم.

کارگردان مستند «لنه ۱۹۲۷، بندرعباس» با اشاره به اینکه تحقیق را از یکسری منابع داخلی در مورد تاریخ بندرعباس در سال‌های اواخر دوره قاجار و اوایل دوره رضاشاه شروع کردیم، اضافه کرد: برای تکمیل پژوهش با 3 موزه در نیویورک، برلین و وین وارد مذاکره شدیم که در این بین زحمات طاها موسوی مترجم آثار آلمانی و مهسا جاوید مترجم آثار انگلیسی به این پروژه بسیار کمک کردن چون بنده مسلط به زبان  نیستم و از دوستان کمک گرفتم.

وی ادامه داد: در شش‌ماهه دوم یکسری مذاکرات خیلی سنگین برای دریافت فیلم‌های نایابی که در مستند حتماً می‌بینید، صورت گرفت، فیلمی که 92 سال پیش بندرعباس را به تصویر می‌کشد البته به همراه تصاویر فوق‌العاده‌ای از اصفهان و کرمان.

عباسی عنوان کرد: پایان سفر خانم اشنایدر به ایران در بندرعباس بوده است که ما توانستیم بعد از مذاکره بسیار فشرده فیلم را با کمک دوستانی که نام بردم به دست بیاوریم زیرا اگر فیلم به دست نمی‌رسید، مستند ما ناقص بود ولی خوشحال هستیم که توانستیم فیلم را به دست بیاوریم و مراحل پژوهشی را به پایان برسانیم.

این هنرمند هرمزگانی با اشاره به اینکه تصمیم گرفتیم با تیم فیلم‌برداری آقای محمدرضا مسندانی پروژه را شروع کنیم و در این راه شهاب آبروشن از فیلم‌سازان خوب هرمزگان همچون یک دوست با مشاوره‌هایش همراهم بود، چون همه می‌دانند که حوزه کاری‌ام تئاتر است و تازه به‌نوعی وارد سینما شدم و برای کمک گرفتن نیاز به آدم باتجربه داشتم که  پروژه را جلو بردیم و در حال حاضر فیلم در مرحله تدوین قرار دارد.

وی با بیان اینکه صادق مظفری تهیه‌کنندگی کار را بر عهده دارد و امیدوارم 15 شهریور فیلم آماده اکران باشد و اتفاقات خوبی برای فیلم رقم بخورد، ابراز کرد: یکی از اهداف من این است که اگر بازخورد خوبی از فیلم گرفتیم در پروژه بعدی‌ام به 300 سال گذشته در استان هرمزگان برمی‌گردیم و در فیلم سوم به 500 سال قبل می‌پردازیم.

عباسی ادامه داد: به‌این‌ترتیب در فیلم اول به 92 سال پیش استان هرمزگان می‌پردازیم، در فیلم دوم به 300 سال پیش می‌پردازیم و در فیلم سوم به 500 سال پیش‌پرداخته می‌شود.

وی با اشاره به اینکه هدف اصلی‌ام ادای دین به شهری است که در آن زندگی می‌کنم، افزود: متأسفانه بنا به دلایلی تاریخ استان هرمزگان را خوب نشناختیم و به مردم شناسانده نشده است که تصمیم داریم بخشی از تاریخ باشکوه در زمان‌های گذشته به جامعه نشان داده شود تا جامعه با شکل واقعی‌تری با تاریخ استان هرمزگان آشنا شود.

عباسی با بیان اینکه شخصاً دوست دارم این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شود گرچه مذاکرات غیرمستقیم هم با تهران انجام‌شده اما تشخیص با گروهی است که باید فیلم را تائید کنند، تصریح کرد: در این پروژه از هیچ ارگانی کمک نگرفتیم البته نیازی هم نداشتیم چون همواره دوست دارم، مستقل کارکنم و خوشحالم دوستانی مثل صادق مظفری و بقیه دوستان در کنارمان هستند.

وی با تشکر از حسام‌الدین نقوی که منابع بسیار خوبی را از تاریخ هرمزگان در اختیارش قرار گذاشته‌اند، اظهار کرد: به‌واقع باید به‌جای ارگان یا نهادی از این فرد نام ببریم که زحمات زیادی را در این پروژه بر دوش کشید.

کارگردان مستند «لنه ۱۹۲۷، بندرعباس» با بیان اینکه دوست داریم این فیلم اول در بندرعباس اکران شود چون خواستگاه اصلی آن است ولی بی‌شک بدمان نمی‌آید توی فستیوال‌های مرتبط با مستند معتبر دنیا شرکت کنیم، افزود: در حال حاضر تنها مسائله‌ای که برایم مهم است به سرانجام رسیدن فیلم است و به‌زودی آماده شود تا بتوانیم تصمیم درستی در ارتباط با اکران فیلم داشته باشیم.

منبع :ایسنا خلیج فارس

https://khalijefars.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=56058

درباره کتاب مستند از ایده تا فلیمنامه

‎به پیشنهاد دوست هنرمندم (شهاب آبروشن)خوانش کتاب ”مستند از ایده تا فیلمنامه”را آغاز کردم،این کتاب ۲۱۳صفحه ای توسط آلن روزنتال و با ترجمه حمیدرضا احمدی لاری توسط انتشارات ساقی منتشر شده است.هدف از نوشتن این یادداشت تشویق دوستان جوان علاقمند به فیلمسازی برای خواندن این کتاب است.با سپاس از کتابرانه چی چکا این پراید دوست داشتنی که کتابهای سفارشی ما را برایمان می آورد.

‎در این کتاب نویسنده که خود فیلمساز است به خوبی توانسته شرایط آغاز تا پایان یک پروژه مستند سینمایی را شرح دهد،زیست هنری نویسنده به همراه سال ها تجربه و پشت سر گذاشتن سختی های بسیار در لحن همراه با کنایه راوی این کتاب کاملا مشهود است،

‎با خوانش این صفحات نه تنها شما با روند حرفه ای ساخت یک مستند آشنا می شوید بلکه با فیلمسازانی روبرو می شوید که با ساخت فیلم هایی جسورانه باعث دگرگونی در اروپا و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم شدند.

‎در این کتاب خواننده با آرشیو دقیقی از فیلم های مستند درجه یک  روبرو است،من بعد از خواندن حالا در جستجوی این فیلم ها هستم.

‎در پایان شانزده جمله از دل این کتاب را برای آشنایی اولیه شما با نویسنده جدا کرده ام.


۱-گاهی اوقات انجام دادن کاری غیر ممکن می نماید اما هیچ کار غیرممکنی،غیرممکن نیست.

۲-از خود. سوال کنید”واقعا چرا می خواهیم این فیلم را بسازیم”؟

۳-روایت قوی یکی از عناصر اصلی هر مستند است.

۴-آیا برای قشر وسیعی از تماشاگران فیلم می سازیم یا قشر خاصی؟

۵-در فیلم مستند همه چیز را نباید از زاویه تکنیک دید.

۶-می شود بدون داشتن فیلمنامه فیلم مستند موفقی داشت.

۷-فیلمنامه یعنی متن عملی نه متن ادبی.

۸-بیشتر مواقع پیش گفتار متن در آخر فیلمبرداری نوشته می شود.

۹-سعی کنید ایده خود را به جمله ساده ای تعریف کنید.

۱۰-فیلمنامه  را بر اساس بودجه ای که دارید بنویسید.

۱۱-فیلمی که به دست مخاطب نرسد انگار اصلا ساخته نشده است.

۱۲-در تحقیق اطلاعات خود را از منابع دست اول کسب کنید.

۱۳-تحقیق مثل کوه یخ شناور است،هفت هشتم آن زیر آب است و دیده نمی شود.

۱۴-محدوده خود را مشخص کنید،ایده نباید کلی باشد.

۱۵-حقیقت شگفت انگیزتر و جذاب تر از افسانه و داستان پردازی است.

۱۶-جهان تغییرپذیر است و همه می توانند در این تغییر و دگرگونی سهم خود را ادا کنند.


"ناخدا خورشید" روایتی بومی از داشتن و نداشتن


پرونده "اقتباس‌های ادبی در سینمای ایران" در پنجمین نشست "چهارشنبه‌های فیلم" کانون نما سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی با اکران فیلم "ناخدا خورشید" اثر ناصر تقوایی باز شد.

به گزارش ایسنا، منطقه خلیج‌فارس، "ناخدا خورشید" فیلمی جنایی محصول سال ۱۳۶۵ ایران به نویسندگی و کارگردانی ناصر تقوایی است و بازیگرانی همچون داریوش ارجمند، علی نصیریان، سعید پورصمیمی و پروانه معصومی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

این فیلم که برداشت آزادی از داستان "داشتن و نداشتن" ارنست همینگوی است، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (داریوش ارجمند) و لوح زرین بهترین بازیگر نقش دوم مرد (سعید پورصمیمی) را در پنجمین جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص داده است. همچنین ناصر تقوایی جایزهٔ یوزپلنگ برنزی چهل و یکمین دورهٔ جشنواره بین‌المللی فیلم لوکارنو را به خاطر فیلم "ناخدا خورشید" دریافت کرده است.

خلاصه‌ داستان:

خواجه ماجد، ناخدا خورشید را لو می‌دهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش کشیده می‌شود. دلالی به نام فرحان که می‌خواهد چند فراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر می‌شود. او با ناخدا خورشید تماس می‌گیرد. ناخدا که احتمال می‌دهد لنجش را مصادره کنند با فرحان همکاری می‌کند و چند مرد را که ظاهراً در ترور حسنعلی منصور دست داشته‌اند به آن‌سوی آب می‌رساند. پس‌ازآن چند تبعیدی نیز از فرحان می‌خواهند که اسباب فرار آنان را فراهم کند. ناخدا این بار نیز با اکراه به این ماجرا کشیده می‌شود. تبعیدی‌ها پیش از فرار خواجه ماجد و مباشرش را می‌کشند و مرواریدهای او را می‌ربایند. فرحان و ملول دستیار ناخدا نیز کشته می‌شوند و در نزاع خونینی که میان تبعیدی‌ها و ناخدا درمی‌گیرد، همگی از پای درمی‌آیند.

نظر کارشناس:

یک کارشناس فرهنگی اجتماعی در جلسه نقد و بررسی فیلم "ناخدا خورشید" در خصوص فیلم‌نامه این فیلم که اقتباسی است آزاد از رمان "داشتن و نداشتن" ارنست همینگوی، اظهار کرد: خشونت و بدویت نهفته در فضای آثار همینگوی، بر روی تمامی تاریخ ادبیات قرن بیستم سایه افکنده و می‌توان گفت تقوایی ربط و دخل بسیار مشخص و محسوسی به دنیای آثار همینگوی داشته است ، ربطی که حتی در اقتباس مستقیم هاروارد هاکس از رمان همینگوی، رد و نشانی از آن نمی‌توان یافت.

محمد دلپسند همچنین در خصوص ویژگی‌های اقتباسی فیلم ناخدا خورشید در سینمای ایران افزود: ناخدا خورشید، به دلیل پیشینه تقوایی در داستان‌نویسی، علاقه خاص او به رمان‌های ارنست همینگوی، شناخت دقیق تقوایی از شخصیت‌ها و ویژگی‌های بومی و جغرافیای منطقه جنوب ، تسلطش بر گفتگو نویسی و کارگردانی، بازی‌های سنجیده و قابل‌قبول تقریباً همه بازیگران فیلم بهترین اقتباس ایرانی از داستان‌های خارجی محسوب می‌شود.

وی در خصوص برخی تفاوت‌های اقتباس تقوایی با اثر همینگوی تصریح کرد: اکثر مایه‌ها و مواردی که در "داشتن و نداشتن" وجود دارند در "ناخدا خورشید" وجود ندارند، مانند مایه اختلاف طبقاتی موجود در جامعه‌ای که در داستان همینگوی تصویر شده یا کمرنگ بودن فوق‌‌العاده شخصیت زن نسبت به کتاب، تا جایی که حتی گاهی اوقات شخصیت زن فیلم زائد به نظر می‌رسد که خود تقوایی دلیل آن را اوضاع و شرایط ممیزی و نگاه خاصی که در دوران ساخته‌شدن فیلم روی زن‌ها وجود داشته، عنوان کرده است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در مورد شخصیت‌پردازی زن فیلم دیدگاه متفاوتی نیز وجود دارد، عنوان کرد: مشهورترین نمونه در موقعیت‌سازی و دیالوگ‌نویسی، طبعاً همان صحنۀ شبانۀ میان ناخدا و همسرش است که از بچه‌هایشان و این‌که چرا هیچ‌کدامشان پسر نشده‌اند حرف می‌زنند؛ یا این‌که همسر ناخدا در دیالوگی کوتاه به ملول (سعید پورصمیمی) بدوبیراه می‌گوید که سر زنش هوو آورده، یاخداحافظی زن با ناخدا در آستانۀ سفر آخر با زنگ شوم ساز بادی و بومی ممتد موسیقی که  بخشی از تقدیرگرایی شرقی فیلم را شکل می‌دهد، برخلاف نظر کارگردان برای مؤثر نام گرفتن حضور و کنش مندی همسر ناخدا کافی به نظر می‌نماید.

دلپسند ادامه داد: در صحنه گفتگوی ناخدا و زنش پیش از سفر آخر تنها بحث عواطف مطرح نیست بلکه شاهدیم  ناخدا در مسیر فلسفه‌ی زیستی‌اش به مرگ‌آگاهی رسیده است.

وی با اشاره به اینکه تقوایی یکی از بزرگ‌ترین تحلیلگران در حیات انسان ایرانی است، خاطرنشان کرد: وی با اشاره به ترور منصور، به تاریخی دقیق ارجاع می‌دهد؛ با این کار شما نیاز دارید تمام شرایط زیستی آن زمان را به‌دقت ترسیم کنید؛ اگر کسانی مانند تقوایی و بیضایی به سخت‌گیری و دقت‌نظر معروف هستند، همین امر موجب تفاوت فیلم‌هایشان با دیگر فیلم‌ها می‌شود.

این کارشناس فرهنگی اجتماعی با اشاره به برخی ویژگی‌های ساختاری "ناخدا خورشید" در خصوص کارکرد خشونت در فیلم بیان کرد:تقوایی سعی کرده تا جای ممکن از نمایش مستقیم و بی‌واسطه خشونت پرهیز کند، بااین‌وجود در فصل کشته شدن خواجه ماجد با جزییات زیاد، که یکی از خشن‌ترین صحنه‌های سینمای ایران را رقم زده است.

دلپسند اضافه کرد: تصویری که تقوایی از آدم‌های یاغی، خشن، درمانده و ویران و شکست‌خورده و به بن‌بست رسیده ارائه کرده، ‌آن هم در هماهنگی کامل با ویژگی‌های بومی منطقه و بندری که حوادث داستان در آن اتفاق از ناخدا خورشیدی نمونه‌ای قابل‌توجه در سینمای ایران ساخته است.

وی ابراز کرد: در محیطی که تقوایی ترسیم کرده، اغلب آدم‌ها حتی به لحاظ جسمانی هم دارای مشکل و ناقص هستند که به‌نوعی نماد همان محیطی است که آن‌ها را در بر گرفته، مثلاً شخصیت دماغ‌جذامی است، قربان‌کچل است، یک پای سنگسر کوتاه‌تر است، شاگرد خواجه ماجد چشم‌های تراخمی دارد، خود خواجه ماجد از کمر به پایین فلج است، آن شخصیت نی‌زن کور است، خود ناخدا یک دست ندارد.

این استاد دانشگاه در خصوص کارکرد برائت استهلال (شگرف آغازی) در فیلم نیز اظهار کرد: زمینه‌چینی تصویری درباره رخدادهای بعدی، که نمونه‌های چشمگیرش سرنگون شدن اولیه مستر فرحان در آب در بدو ورودش به بندر و عبور انتهایی او از کنار زنان رخت‌شوی کنار حوضچه‌هاست که گویی لباس‌های خیس را با خشونت به او می‌کوبند و همچنین آمدن فرحان به داخل سرداب است که همه به‌نوعی خبر از سرنوشت شوم و مرگ قریب‌الوقوع او می‌دهند.

دلپسند با بیان اینکه درباره «ناخدا خورشید» نیز توجه کنیم به مکث دوربین روی چهره پوشیده زنش در زمان خداحافظی که هم‌زمان صدای موسیقی بومی خبر از حادثه‌ای تلخ و ناگوار می‌دهد، افزود: ازنظر دیالوگ‌نویسی نیز در طول فیلم با دیالوگ‌های محکم و موجز و به‌شدت تأثیرگذار مواجه هستیم،

وی درباره شخصیت "مستر فرحان" در فیلم تصریح کرد: آدم پشت‌هم‌انداز و دلال با  دندان طلایی که وقتی می‌خندد، نمایان می‌شود به همراه طمأنینه بازیگر نقش در راه رفتنش و حتی نحوه پول‌شمردنش و کلاهی که به قول ملول خیلی می‌ارزد، که  حتی نحوه مرگش شخصیت او را بسیار پذیرفتنی جلوه می‌دهد.

این کارشناس فرهنگی اجتماعی با اشاره به اینکه شخصیت کامل و قدرتمند مستر فرحان (با بازی استادانه‌ی علی نصیریان) در تمام طول اثر با نشانه‌های خاصی به تصویر کشیده شده است، عنوان کرد: سکانس حرکت او به سمت لنج ناخدا که او را تا کام مرگ به تصویر می‌کشد، فصلی طولانی و درخشان از منظر نشانه‌شناسی و  یکی از مهم‌ترین فصل‌های سینمای ایران است.

دلپسند همچنین درباره شخصیت "ملول" بیان کرد: وردست و رفیق سالیان دور ناخدا رابطه‌ی عجیبی با ناخدا دارد، به‌راحتی می‌تواند وارد خانه او بشود و زن ناخدا با او طوری رفتار می‌کند که پیداست ملول با ناخدای خانه‌یکی است و حتی در مورد همسر دومش به او سرکوفت می‌زند؛ ملول خیلی حرف می‌زند و کم گوش می‌دهد؛ ناخدا در جایی این را می‌گوید که چون ملول نمی‌شنود، زیاد حرف می‌زند.

وی ادامه داد: وقتی ناخدا به ملول سهمی از پیش‌قسط فرحان را می‌دهد و ضربه‌ای به بینی‌اش می‌زند، به او می‌گوید دماغش را از کار او بیرون بکشد، همین «میزانسن» مختصر چیزهای زیادی در مورد شخصیت ملول به ما می‌گوید؛ ناخدا برای حفظ جان ملول او را تحقیر کرده است؛ لازم به ذکر است که ملول بیش از این‌که دنبال رفاقت باشد، دنبال «جیفه‌ی دنیا» است اما انگار همیشه در لحظه‌ی آخر دوباره به عالم رفاقت برمی‌گردد.

یک جامعه‌شناس ارتباطات نیز در این جلسه اظهار کرد: با توجه به مسئله جغرافیای اجتماعی و شناختی که ناصر تقوایی از منطقه جنوب داشته، اگر فیلم را ببینید و ندانید که اقتباسی از داستان همینگوی است، با توجه به بومی‌سازی‌هایی که با منطقه جنوب شده اصلاً خللی در تماشای آن ایجاد نمی‌شود.

رضا هاشمی زاده با بیان اینکه دو دهه زندگی تقوایی در جنوب، از خرمشهر تا بندرعباس  اثر درخشانی را در حوزه جامعه‌شناسی و بوم‌شناسی ایجاد کرده است، افزود: فکر می‌کنم اگر آقای تقوایی همین فیلم را در شمال می‌ساخت به این اندازه موفق نمی‌شد؛ وی از پس‌زمینه خاطرات خود کمک گرفته و آن را به‌خوبی پیدا کرده، اشاره تاریخی در خصوص ترور منصور  نیز در این بازآفرینی یا برداشت آزاد بسیار هوشمندانه بوده است.

یکی از کارشناسان حاضر در جلسه نیز تصریح کرد: در باب تفاوتی که در نگاه سوسیالیستی و کمونیستی همینگوی در اثر اصلی وجود دارد باید گفت تقوایی خیلی هم اثر را از آن بعد خالی نکرده است اما با توجه به فضای آن زمان انقلاب نخواسته در گفتار و کلام شعاری عمل کند.

فرامرز خجسته ادامه داد: صحنه خشونت‌آمیز قتل خواجه ماجد به‌اندازه کافی نمایشگر طبقاتی بودن و نفرتی که از آن وجود دارد هست، شخصیت خواجه ماجد در جامعه‌ای که همه کور و کچل و لنگ هستند شخصیتی استثمارگر است و آن خشونتی که تا افراط در نمایش قتل پیش می‌رود این بعد کار را برجسته می‌کند و شاید کم‌لطفی باشد که بگوییم تقوایی این بعد داستان همینگوی را از بین برده است.

یکی دیگر از کارشناسان حاضر در جلسه نیز عنوان کرد: جانب‌داری کارگردان را می‌توان از استفاده‌اش از مسائل سیاسی و اشاره تاریخی‌اش در نگاه کهن‌الگویی و نمادشناسانه‌اش دید، غلبه فیلم با تصاویری از بناها و معماری ویران و کم بودن تصویر دریا به‌گونه‌ای که دریا را بیشتر در یک‌سوم آخر فیلم می‌بینیم نشانه‌هایی از این نگاه است.

مصطفی صدیقی ادامه داد: با نگاهی به کهن‌الگوی عبور از آب در فیلم می‌بینیم آن گروهی که منصور را کشتند اجازه عبور از آب و تطهیر را دارند و این اجازه از آن‌هایی که عصیان می‌کنند گرفته شده است، حتی ملول و ناخدا خورشیدی که با این گروه همراه می‌شوند اجازه عبور پیدا نمی‌کنند و به‌نوعی مجازات می‌شوند؛ صحنه‌های آغازین فیلم نیز نشانگر تقابل سیاهی و سفیدی و درواقع نبرد خیر و شر و همچنین عصیان و مجازات است.

این کارشناس فرهنگی اضافه کرد: حتی در نام‌گذاری شخصیت‌های داستان نیز هوشمندانه عمل شده و شخصیت‌های مثبت نام‌های مثبت دارند و بالعکس؛ نگاه تقوایی به منطقه جنوب قابل‌توجه است به‌گونه‌ای که حتی پنج‌شنبه‌بازار میناب را نیز لحاظ کرده و گویی تعلق‌خاطری به این اقلیم دارد.

یک کارگردان و بازیگر هرمزگانی حاضر در این جلسه نیز بیان کرد: انتخاب هوشمندانه ناصر تقوایی در سال‌های دهه شصت و ارتباطش با جریانات کمونیستی که در ایران نیز هم‌زمان با جهان شکل گرفته بود قابل‌توجه است، آن سال‌ها سال‌های عجیبی برای روشنفکران و مبارزان بود، اما چیزی که خوب در اثر در نیامده جزئی‌نگری همینگوی است.

بهروز عباسی ابراز کرد: همینگوی در آثار و گزارشاتش بیشتر از اینکه قضاوت کند به‌شدت شاهد است، اما در اثر تقوایی می‌بینیم که تقوایی کاملاً یک‌سوی داستان می‌ایستد و حتی گاهی تصاویر و دیالوگ‌ها شعاری می‌شوند؛ جایی که کاراکتر سرهنگ می‌گوید این شهر دیگر شهر نیست و خرابه است، اشاره درستی است اما نسبت به آثار همینگوی هوشمندی و جزئی‌نگری لازم را ندارد؛ البته در آن زمان تقوایی تجربه و سن و سال زیادی هم نداشته اما به هر صورت ناخدا خورشید یکی از درخشان‌ترین آثار سینمایی کشور است.

دلپسند، کارشناس فرهنگی اجتماعی در پاسخ به سخنان عباسی اظهار کرد: از نگاه فیلم‌نامه نویسان آمریکای شمالی "داشتن و نداشتن" ضعیف‌ترین اثر همینگوی است، درحالی‌که هاوارد هاکس سعی داشت نسخه‌ای از "داشتن و نداشتن" را بسازد به همینگوی می‌گوید می‌خواهم بدترین رمانت را تبدیل به فیلم کنم؛ پس از ساخت فیلم هاکس و همینگوی 6 ماه قهر بودند و همینگوی خطاب به هاکس می‌گوید تو بدترین رمان من را به بدترین فیلم تبدیل کردی!

وی اضافه کرد: "داشتن و نداشتن" شاید به لحاظ مختصات داستانی خیلی اثر درخشانی در منظومه آثار همینگوی نباشد اما اینجا همان‌جایی است که حداقل در سینمای ما اثر سینمایی از اثر داستانی هم پیشی گرفته است؛ در فضای اقتباس‌ها کمتر پیش می‌آید که اثر سینمایی از اثر ادبی پیشی بگیرد و شاید بتوان گفت حتی تقوایی در این اثر به همینگوی خدمت هم کرده است.

دبیر پرونده "اقتباس‌های ادبی در سینمای ایران" چهارشنبه‌های فیلم کانون نما سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی هرمزگان نیز در گفت‌وگو با ایسنا، منطقه خلیج‌فارس، عنوان کرد: با توجه به اینکه این روزها خیلی کم به ادبیات داستانی برای فیلم‌نامه‌نویسی ارجاع می‌شود و معضلی برای فیلم‌نامه‌های خوب در ایران داریم کانون نما تصمیم گرفت نگاهی به  حوزه ادبیات داستانی که در سینمای ایران به فیلم تبدیل شده‌اند، داشته و به آثار ساخته شده که هم در اثر ادبی و هم اثر سینمایی قوی بودند بپردازیم.

انصاری نسب با بیان اینکه با توجه به کثرت آثار انتخاب‌ها خیلی مشکل بود، افزود: بااین‌حال با توجه به زمان‌بندی چهارشنبه‌های فیلم کانون نما 4 فیلم "ناخدا خورشید"، "درخت گلابی"، "شب‌های روشن" و "اینجا بدون من" را انتخاب کردیم.

وی اضافه کرد: این چهار فیلم به‌عنوان کارهای شاخصی که هم در سینمای ایران مطرح بوده، کارگردان‌های خوبی داشتند و جایزه‌های مختلفی را برده‌اند و هم به لحاظ ادبی مطرح بودند انتخاب شدند.

دبیر پرونده "اقتباس‌های ادبی در سینمای ایران" چهارشنبه‌های فیلم کانون نما سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی هرمزگان ابراز کرد: از کارشناسان متعدد و اساتید دانشگاه برای اکران و جلسه نقد و بررسی فیلم‌های این پرونده دعوت شده، لازم به ذکر است چهارشنبه‌های فیلم کانون نما هر چهارشنبه ساعت 18:30 در سالن آمفی‌تئاتر جهاد دانشگاهی واحد هرمزگان برگزار شده و پذیرای علاقه‌مندان به آثار برجسته سینما است.

تهیه و تنظیم از لیدا رضائی، خبرنگار ایسنا، منطقه خلیج‌فارس

بندرعباس زیبا اما تلخ/چاپ شده در روزنامه صبح ساحل

ساعت به پنج صبح نزدیک می شود،بند کفش  را محکم 
و به سمت ”چهاراه دانشگاه”حرکت می کنم امروز شانزدهم مرداد ۱۳۹۷ است و این کلمات از بندرعباس می گویند.
چراغ های راهنمایی و رانندگی سرخوش از خلوتی خیابان ها در حال چشمک زدن هستند،هر چهار طرف خیابان بدون ماشین است این لختی و سکوت آرامش خاصی را در خود دارد،دور تا دور چهارراه فضای سبز  و نیمکت های جالبی قرار دارد.
خط کشی خیابان ها از بین رفته و جز ردی که بیشتر سایه به نظر می آید ،چیز دیگری دیده نمی شود.
برای اینکه خواننده تصویر جزیی تری از گزارش داشته باشد چهارراه به چهار قسمت تقسیم می شود.

شرق: رفتگری همزمان با شرجی و زباله در حال کلنجار است به او سلام می کنم و صحبت آغاز می شود،جملاتش را هنوز در گوش دارم ”هر شب از یک تا هشت و نیم صبح کار می کنیم،با سه تا بچه حقوق مان یک میلیون و هشتصد است و هنوز بر اساس سال گذشته حقمان را دریافت می کنیم”از او خداحافظی می کنم و به قانون کار فکر می کنم.
سوپر مارکتی کارش را آغاز کرده و در کنارش یک دفتر بیمه شبانه روزی که کارمند درون آن با نگاهش به من می گوید:خوابم میاد

شمال:آنچه بسیار ناراحت کننده است بی تفاوتی اکثر مردم این منطقه نسبت به کمبود برق است،بانک ها،مبل فروشی ها،رستوران ها و مغازه های کوچکتر با تابلوهایی روشن شب را به صبح می رسانند،رفتگر این خیابان جواب سلامم را گرم پاسخ نمی دهد این یعنی گفتگو با او شکست خورده است.
کم کم کارمدان اتو کشیده وارد خیابان اصلی می شوند و   در حاشیه روی نیمکت های سنگی می نشینند،همه آنها با دقت در حال کار کردن با گوشی همراه خود هستند.
اتوبوس پیری از راه می رسد و مرد های اتوکشیده جوان را در خود می بلعد.

غرب:جز ماشین ۲۰۶ سفیدی که مرتب این خیابان را دور می زند با خیال راحت می توانم بگویم ”در غرب خبری نیست”پسر جوانی که نامتعادل هم به نظر می رسد از دور به سمت چهارراه در حرکت است،خیابان به قدری خالی است که انتهایش به خوبی دیده می شود .

جنوب:در پارک کوچک ی که در این منطقه وجود دارد مردی بر نیمکت فلزی به خواب عمیقی فرو رفته تمام داریی ش دو پلاستیک بزرگ و سیاهی است که در آن قوطی های خالی آب معدنی   جا خوش کرده اند این دو پلاستیک حاصل جستجوی مرد لاغری است که تمام سطل زباله ها را همچون شوالیه ای به مبارزه  طلبیده است.
از جلوی ساختمان نیمه کاره ای رد می شوم و خیلی زود جذب نانوانی می شوم   که قرار است برای صبحانه خلق تنور داغ کند. پسری جوان در حال شستشو است از او می پرسم روزی چند تا نون پخت دارید؟جواب می دهد ۶۰۰ و با جدیت به کار خود ادامه  میدهد.نباید ساعت پنج صبح از پسری که به سختی از تشک و خواب  کنده شده سوالی پرسید چون  حوصله حرف زدن ندارد.

این گزارش کوتاه را با دو تجربه به پایان می رسانم اول اینکه متوجه شدم ساعت کار چراغ های راهنمایی رانندگی ساعت پنج و نیم  صبح است و دومین تجربه م این بود که  متوجه شدم من سال هاست در این شهر زندگی کرده ام و سال هاست که شهر را خوب ندیده ام.