بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

یک تصادف دلخراش و البته یک سوال

باز هم حادثه مرگبار تصادف برای هرمزگان،این بار در جاده اهواز به شیراز،باز هم درگذشت هم استانی های صبورم.برای من تعجب آور است که چرا راننده مسیر شیراز را برای رسیدن به بندرعباس انتخاب کرده در صورتی که جاده اصلی از مسیر بوشهر می گذرد که تا خود عسلویه هم جاده بسیار خوب و ایمن می باشد.

راننده های خط اهواز آشنایی کاملی با مسیر بوشهر به بندرعباس دارند و در این چند سال که من در این مسیر در تردد بودم اتفاق خاصی آن هم در این سطح رخ نداده است،اگر چه هنوز جزییات این اتفاق مشخص نشده و نمی شود گفت دلیل اصلی این حادثه غم انگیز چه بوده،من هم برای بازماندگان آرزوی صبر و فراموشی دارم.

اهل هنر

روزی که برف سرخ ببارد از آسمان/بخت سیاه اهل هنر سبز می شود.

موضوع خوبی را مرتضا نیک در وبلاگ تازه اش بیان کرده در خصوص رکود آثار هنری در هرمزگان،او از من و تعدادی از دوستان هم خواسته نظرمان را در این باره بنویسیم.

من با وجود تمام مشکلات موجود از جمله نبود انگیره،کمبود بودجه،دردسرهای موجود در اداره کل فرهنگ و ارشاد،اما دلیل اصلی را نبود برنامه ریزی مشخص توسط گروه های هنری می دانم.به طور مثال کدام گروه هنری در این استان برنامه سالانه اعلام می کند؟ یا ماهیانه جلسات راهبردی برای برطرف کردن مشکلات موجود برگزار می کنند؟

در این استان همه به شکل آماتور و عاشقانه هنر را دنبال می کنند،اگر چه در برخی موارد قدم هایی برای حرفه ای شدن هم برداشته می شود اما متاسفانه استمرار ندارد،از آنجایی که خود من هم در یکی از گروه های هنری همین شهر فعالیت می کنم،این نقد به خود ما هم وارد است.

یکی از دلایل تنبلی به نظر من آب و هوای گرم این شهر است،اگر علاقمندان جدی هنر کمی به حافظه خود رجوع کنند متوجه می شوند که در فصل های خنک تر هنرمندان هم جنب و جوش کاری شان بیشتر می شود.

در ماه رمضان هم هر ساله در همه جای ایران فعالیت کمتر می شود حالا چه برسد به این استان با گرما و شرجی وحشتاک.

یکی از مشکلات دیگر کمبود فضاهای آموزشی برای تازه کاران است،مخصوصا در رشته های گروهی مثل تئاتر، سینما و موسیقی است،ساده تر اگر بگویم من افراد علاقمند زیادی را می شناسم که در فرهنگسرای طوبا بندرعباس سردرگم می چرخند که یک نفر را پیدا کنند تا با آنها کار کنند که متاسفانه به دلیل نبود شناخت کافی گاهی اوقات به بیراهه می روند.

خیلی موضوعات دیگر هم هست که می شود بیان کرد و شاید خیلی از ما که در فضای مجازی فعالیت می کنیم به خوبی آنها را می دانیم،باید دید حالا هر کس به اندازه خودش چه کاری برای بهبود می تواند انجام دهد؟


مسی و رونالدو،آمریکا و روسیه


مدتی پیش شایعه شد که شیخ های عربستان می خواهند سهام فیس بوک را بخرند و دیروز اعلام شد که این کشور بیشترین هزینه را برای خرید سلاح های نظامی خرج کرده است.این نشان می دهد که منطقه چگونه درگیر انواع جنگ ها است،وضعیت کشور امارات و عمان هم مشابه عربستان است،پس تا اینجا برنده اصلی آمریکا است،دولت اوباما با هوشمندی یک سال مانده به انتخابات،توانست با فروش بی سابقه تسلیحات نظامی به کشورهای منطقه خلیج فارس مشکلات اقتصادی را کم کند و تعدادی زیادی  از منتقدان درون را آرام .

از سوی دیگر آمریکا و اسرائیل در یک سال اخیر مرتب بر طبل جنگ با ایران می کوبند،که این امر باعث می شود که ایران هم بودجه هنگفتی را برای مقابله با جنگ احتمالی خرج کند،پس برای خرید دست به دامن روسیه می شد،در این بین کشورهای کوچک تر مثل آذربایجان هم نمی خواهند در منطقه یک کشور ضعیف تصور شوند،پس آنها هم برای تقویت نظامی خود به روسیه متوسل می شوند،تا اینجا دیگر برنده بازی بی شک کشور روسیه است،دولت پوتین جز 24 کشوری است که وضعیت اقتصادی خوبی دارد. 

حالا به فوتبال دو قطبی برویم لیونل مسی و کریس رونالدو هیچ وقت با هم خوش و بش صمیمانه نمی کنند و هر دوی آنها با غرور خاصی بازی خود را به رخ دیگری می کشند اما شک ندارم که که در درون آنها همدیگر را دوست دارند،هیچ کس به اندازه مسی باعث پیشرفت رونالدو نمی شود و بلعکس.این دو با تسخیر رسانه های ورزشی به قدرتمند ترین و محبوب ترین ورزشکاران دنیا تبدیل شده اند.

در واقع روسیه و امریکا هم با یک قرارداد نانوشته و با کمک رسانه ها هر سال درآمد زیادی را به جیب می زنند با ترساندن کشورهای منطقه از وجود جنگ های احتمالی،پس این دو کشور در این زمینه به خوبی شطرنج بازی می کنند.

پیشنهاد های ساده برای کاهش جرم

از مسیر کمربندی به سمت پارک شهر همیشه یک موضوع باعث استرس رانندگان می شود،وجود افراد متاسفانه معتادی که به شکل کاملا حساب شده خود را جلوی ماشین ها پرت می کنند،ترس از این اتفاق بارها از طرف رانندگان به شکل های مختلف روایت شده.

این اشخاص که حالا به هر دلیلی وجودشان درگیر مواد مخدر شده است،در واقع باعث مزاحمت دیگر افراد جامعه شده اند.برخی از آنان در اطراف بیمارستان شهید محمدی به شکل های مختلف از مردم درخواست پول می کنند و در برخی موارد ایجاد مزاحمت.

ساخت خیابان های جدید که از وسط محله های جرم خیز می گذرد به نظر باعث کاهش جرم شده است، این طرح ها باید به شکل گسترده در دو طرف محله کمربندی اجرا شود.همچنین ساخت ورزشگاه های کوچک در محله ها و ساخت فرهنگسرا در منطقه های مختلف هم می تواند بسیار مفید باشد.

بحث در کافه سوژه در مورد وبلاگ من

مرتضا نیک دوست قدیمی من یک کافه راه انداخته،اما این "کافه سوژه" در واقع یک وبلاگ که قراره در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی،داخلش گفتگو شکل بگیره. برای نیک و وبلاگش آرزوی تداوم و به روزی آرزومندم.

در پست جدید این وبلاگ یک نقد نوشته در مورد وبلاگ "کاپوچینو با طعم پاییز" که چون مستقیم به من ربط داره،کل مطلب را اینجا منتشر می کنم،باشد که رستگار شوم.


  • کاپوچینو با لباس کارمندی !
  • احتمالن تا بحال به دوران طلایی فکر کرده اید ، در دوره ی طلایی همه چیز در حد اعلاء مطلوب ، تاثیرگذار و رضایت بخش است ، مانند  دوره ی طلایی یک کشور ، دوره ی طلایی یک تیم ، دوره ی طلایی سینما ، دوره ی طلایی رسانه ها ، دوره ی طلایی فلان نشریه ، دوره ی طلایی بهمان شخصیت ، دوره ی طلایی تئاتر یا عکاسی و یا دوره ی طلایی یک تفکر خاص . دوران طلایی عمومن حسرت برانگیزند آنگونه که  اگر تجربه اش  کرده باشیم حسرتمان عمیق تر و دردناک تر می شود. در میان همه ی این ادوار  ، هرمزگان هم یک دوره طلایی را پشت سرگذاشته است، دوره طلایی وبلاگ ها و وب نویسان ، نسل نویسای دغدغه مند ، برآمده از تفکر حاکم دوره ی اصلاحات ، همان آزادی بیان سابق ، درست در وفور رسانه ها بود که عده ای تصمیم گرفتند از امکان سهل الوصول و رایگان بلاگ ها استفاده کرده  و عقایدشان را به اشتراک بگذارند ، هرچند که نسل طلایی وبلاگ نویسان سن و سالشان اجازه ی اظهار نظر ،تحلیل ، کند و کاو در دوران اصلاحات را نمی داد اما همان ها به اقتضای رشد فکری و سنی در دولت پس از اصلاحات تصمیم به ارائه دیگاهشان  گرفتند و به گواه اهالی رسانه و روشنفکران تاثیر غیرقابل کتمانی بر اتفاقات پیرامون خود گذاشتند و آن را به چالش کشیدند ، عمر نسل طلایی زودتر آن چیزی که فکرش را می کردیم سر آمد و همه سرآزیر دنیای آکوستیک فیسبوک شدند.
  • اما از میان وبلاگ های نسل طلایی " کاپوچینو با طعم پاییز" به مدیریت بهروز عباسی با رویکرد فرهنگی ، اجتماعی اش همچنان سرپاست ، کاپوچینو در این سالها بیش از آنکه یک تحلیل گر وقایع فرهنگی باشد یک خبررسان بوده است ، البته که در این وانفسای رسانه ای تنها منبع اخبار فرهنگی بوده است و از این حیث قابل تحسین است.اینکه کاپوچینو توانسته دوام بیاورد هم قابل تقدیر است اما عامل این استمرار چیست ؟ شاید پاسخ ها این باشد : کاپوچینو هیچگاه به سمت وقایع چالش برانگیز نرفته است ، کاپوچینو کمی تا نسبتی یک رسانه محافظه کار است ، کاپوچینو می خواهد یک مصلح باشد و کمتر خود را در مجادلات قرار دهد ،کاپوچینو اهل جریان سازی نیست ، کاپوچینو موضع ندارد ، یا اگر موضعی هست استحکام لازم را ندارد . در کنار همه ی این احتمالات میتوان کاپوچینو را اینطور تصور کرد : یک کارمند آرام  رسانه های فرهنگی که میخواهد بدون اینکه لباس یک یاغی را بپوشد آسته برود و آسته بیاید و تاثیراتش قطره چکانی باشد.
  • اما باید برای کاپوچینو و صاحبش بخاطر این پنج سال بودن ، استمرار و آگاه سازی ایستاد.

از فیلم خوشم نیامد.

فیلم بی خداحافظی آخرین ساخته احمد امینی را دیدم،فیلم در خصوص زندگی یک خواننده پاپ است به نام رضا صادقی،فیلم به نظر من خیلی سطحی و آبکی جلو می رود،فیلمنامه مرا یاد آثار زمان جنگ می انداخت،آن فیلم هایی که عراقی ها کاملا سیاه و ایرانی ها کاملا سفید به مخاطب نشان داده می شدند.
در این اثر همه آنهایی که در حال نشر آثار هنری هستند،آدم هایی دلال و منفعت طلب بودند و همه آنهایی که کروات می زدند آدم های بد جنس روزگار(عجب؟؟).
نگاه کلیشه ای به شخصیت ها،حضور های سطحی و سمبلیک زن چادری از اول تا آخر فیلم و عدم شخصیت پردازی،از مشکلات اصلی این فیلمنامه بود.به همه اینها گفتگوهای شعاری رضا صادقی و دیگر شخصیت ها را هم اضافه کنید.
احمد امینی کارگردان تنبلی است،این را می شد از لهجه بد بازیگرانی فهمید که مجبور بودند با گویش بندرعباسی صحبت کنند،این کارگردان خواسته قسمت های از زندگی یک خواننده بندرعباسی را به فیلم تبدیل کند اما بدون شناخت از این شهر جنوبی.در این فیلم یک نما از دوران نوجوانی رضا صادقی به تصویر کشیده می شود که آن هم اگر اشتباه نکنم در جزیره کیش فیلمبرداری شده.
فیلم برای عاشقان رضا صادقی می تواند جالب باشد،چون اثر تلاش مشابهی دارد به رومانتیک شدن،دقیقا مثل ترانه های این خواننده جنوبی،رضا صادقی در این فیلم به کما می رود و فیلم آغاز می شود.
و اما : لاتیدان یک روایت کوتاه دارد از روزی که دعوت شدیم برای دیدن فیلم و جغد بندری هم به این فیلم نگاهی انداخته.