وقتی که حس میکنم که تو اهواز به دنیا اومدم و اینجا بزرگ شدم حالم بد میشه احساس تنهایی و بیگانه بودن به من دست میده.نمیدونم متعلق به کجا باید باشم.مثلا وقتی میبینم یکی از دوستان بندری با تعصب خاصی درباره شهرش صحبت میکنه یه طوریم میشه.شاید باید رفت.من از اهواز هیچی نمیدونم ولی از بندر کلی چیز میدونم.من اینجا رو دوست دارم با تمام بدی هاش.(دلگیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور)نمیدونم این شعر تو پرانتز مال کیه؟
وزارت ارشاد آنقدر در این چند سال اخیر بی برنامه و عجولانه تصمیم گرفته که دیگر برای همه هنرمندان این گونه رفتارها عادی شده است.یکی از این تصمیمات عجولانه ضربه محکمی بر بدنه تاتر شهرستانها وارد کرد.وقتی سه سال پیش خبر حذف جشنواره های استانی پخش شد،پیش بینی میکردیم که حال تاتر بدتر از این شود که هست.در آن زمان نمایش های اجرا شده در جشنواره استانی بسیار مستقل و قوی بودند،اما حذف نابهنگام جشنواره از تقویم ارشاد و شرایط سخت و دست و پا گیر اجرای عموم، تاتر استان هرمزگان را به انزوا کشاند،حالا بعد از سه سال، مدیریت ارشاد از بازگشت جشنواره استانی خبر میدهد.سوال آقای امیرزاده، چرا حذف میکنید بعد دوباره برمیگردونید؟