جلائی پور رو که تو این لباس و بیدادگاه دیدم تعجبم ریخت این روزها "غیرقابل پیش بینی" غیر قابل پیش بینی شده!
نهنگ
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 ساعت 08:57 ب.ظ
چند وقته همش می خوام کامنت بزارم و نمیشه
مرتضا نیک
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ
سلام بهروز. ریش قوچانی درست همانجایی که دستش را قرار داده زیر انگشتانش همین شب گذشته در یکی از شبکه ها !! به تعداد کافی موی سفید دیدم که بی شک آن را پنهان کرده تا همسرش نبیند. قوچانی جان بگذار ببینیم که تو هم همچون ما پیر شدی. دنبال این نباش که اتهامی به تو تفهیم کنند. جون تو بازداشت نیستی بلکه اندیشه تو بازداشت شده است.
چه ظلمها...
فردا را که پاسخ خواهد داد حدیث شهروند امروز حدیث گردون و آدینه و ...تکرار تمامی پلشتی هایی است که نیک بودن را بر نمی تابد
جلائی پور رو که تو این لباس و بیدادگاه دیدم تعجبم ریخت
این روزها "غیرقابل پیش بینی" غیر قابل پیش بینی شده!
چند وقته همش می خوام کامنت بزارم و نمیشه
سلام بهروز.
ریش قوچانی
درست همانجایی که دستش را قرار داده
زیر انگشتانش
همین شب گذشته در یکی از شبکه ها !! به تعداد کافی موی سفید دیدم که بی شک آن را پنهان کرده تا همسرش نبیند.
قوچانی جان بگذار ببینیم که تو هم همچون ما پیر شدی.
دنبال این نباش که اتهامی به تو تفهیم کنند. جون تو بازداشت نیستی بلکه اندیشه تو بازداشت شده است.
من بی تقصیرم و تکذیب میکنم شاید هم اعتراف
اجباره که بیای فیلسوف سقراط بزرگ من رو بخونی
سلام کجای
... : من خودم را اعتراف می کنم و در
سطر سیاه شب گم می شوم
. . . : آری اما تو همان شهاب می شوی که خط بر صورت
چندش آور شب می اندازی