گرازام با تفاصیل بدنی
ببردست را بالا
بالاتر ابابیل است
تخته سفیداست وگچ هم
در درازای لیمو فصل تیر نروبالا نرو زمین نرو لا
لا هایم را پرکن ازهشو
تیز توام
تراز بالا مال من است!
یعنی مالکم در این وقت
که گرسنگی شکم ودست به دیوار
یعنی یخ بزن یعنی زن نباشی که پلک می زند !
نقش جلد چندم نقاشی ها تهی از دست
صورتی کتاب که برگ می خورد بادها را توی خودش می برد
می خورد بادهارا
بادها را.. از پنجره جرات به تماشا
پنجره طرز به خط میانه چشم است
از پشت سر سرک می کشی تیز می روی بو می گیرد پیراهن آویزان دوچندمش می کنی
سیمانی سفیدکشیده ام رو شقیقه هات که خشک باشند
خشک وزنده
زنده به بوی سیمان است
به بوی پخش خون خودم توی خیابان
زیادی هایش می ریزد از دل که پاره شده به گرهه آخر میخ
میخ کوبم کن! برکنار آویز توام به شکل کبود ارزغوانی
از شهر بوی خاک می آید من گردن ندارم که بزنند زمین درد می گیرد پشتش خم است وخاکستر
وسنگ های ابابیل دیگر تمام شد! گراز ها را سر بریده ام
چای بدهید لطفان!
با طعم ریواس
عسل چشم هاتو قوت می خورد
عسل چشم های تو را قورت می دهم.