نشست «تاثیر تئاتر کانتور و گروتفسکی بر جریان تئاتر معاصر جهان و لهستان» با حضور داریوس کوشینسکی در سالن مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سایت ایران تئاتر، داریوس کوشینسکی گفت: تادیوش کانتور و گروتفسکی دو تن از چهرههای تاثیرگذار تئاتر لهستان به شمار میروند. آنها نه تنها بر تئاتر لهستان تاثیر گذاشتهاند بلکه تاثیر آنها بر تئاتر جهان مشهود است.
او افزود: تئاتر بیچیز توسط گروتفسکی و کانتور همزمان مطرح شد اما در جهان همه بر این باورند که نخستین بار این موضوع از سوی گروتفسکی مطرح شده است. البته نقش گروتفسکی در جهانی شدن این ایده غیرقابل انکار است. در ایران نیز کتابی تحت عنوان «به سوی تئاتر بیچیز» منتشر شده است.
به گفته کوشینسکی، تئاتر بیچیز همراه با تاثیری که بر تئاتر لهستان و جهان گذاشت، دردسرهایی نیز با خود به ارمغان آورد.
او افزود: برای بررسی تئاتر لهستان باید از سنت تئاتر رمانتیک لهستان شروع کنیم. تئاتر رمانتیک لهستان ارتباط تنگاتنگی با شاعر رمانتیک لهستان «آدام برنارد میتسکیهویچ» دارد. میتسکیهویچ نمایشنامهای به نام «شب نیاکان» دارد که در چهار بخش نوشته شده است و هر یک از بخشها فرم تئاتری متفاوتی دارد. این نمایشنامه منبع الهام بسیاری از نمایشنامهنویسان و کارگردانهای لهستانی است. در این نمایشنامه شما میتوانید نوعی از تئاتر سیاسی را ببینید و موسیقی را. اما آن چیزی که گروتفسکی از میتسکیهویچ تاثیر پذیرفته است بهرهگیری از آیین فولکلوری است که این نمایشنامهنویس در آثارش به آن توجه دارد. این آیین فولکلوریک در لهستان با نام جاده معروف است.
او افزود: در این نمایشنامه شما با نمازخانه یک کلیسای کوچک روبهرو میشوید که عدهای دور هم جمع شدهاند تا ارواح گذشتگان را فرا بخوانند. این ملاقات بسیار سخت و غیرممکن است اما در صحنه آخر نمایش مخاطب شاهد این ارتباط و گفتوگو میان مردهها و زندهها میشود. یک روح ظاهر میشود و هیچ کس آن را نمیشناسد و مردی که مراسم آیینی را اجرا میکند از او سوالاتی میپرسد. این دیدار برای همه باورپذیر نیست و برای برخی این گونه به نظر میرسد که مراسم آیینی درست برگزار نشده است اما این صحنه و ملاقات منبع الهامی برای تئاتر لهستان میشود.
به گفته کوشینسکی، این تئاتر در عین حال آیینی برخاسته از یک آیین دیگر است و در عین حال ضد آیین و غیرآیینی است. آیین باید ساز و کار درستی داشته باشد و گروتفسکی نمایشنامه «شب نیاکان» را روی صحنه برده است.
او افزود: در واقع ذات آیین مورد توجه گروتفسکی قرار گرفت و او با روی صحنه بردن نمایش «شب نیاکان» استحاله یک شخصیت را نشان میدهد. شحصیتی که در ابتدا علیه خدا یاغی است اما در نهایت خودش را تغییر میدهد و به رهبر معنوی یک ملت تبدیل میشود. این تغییر در طول نمایشنامه اتفاق میافتد و ایدهای میشود تا خودمان را تغییر بدهیم و به رهبر معنوی تبدیل شویم. این ایده تغییر، منبع الهامی برای گروتفسکی میشود تا ایده توتال اکت را مطرح کند.
به گفته کوشینسکی، گروتفسکی در جستوجوی راهی بود تا در بحران معنوی، لهستان را متقاعد کند و این ایده را مطرح کند که برای حفظ معنویت در زندگی باید به هنر پناه برد و هنر تنها وسیلهای است که میتواند مانع جدی در برابر مصرفگرایی و مکانیکی شدن زندگی شود.
او افزود: کانتور و گروتفسکی هر دو در آثارشان با نهادهای مذهبی بازی کردند. آن دو معتقد به تئاتر تجربی و متافیزیک در تئاتر بودند و هر دو با هم ایده تئاتر بیچیز را مطرح کردند. کانتور در سال 1944 این ایده را مطرح کرد. او آن زمان تئاتر اودیسه را روی صحنه برده بود و در این نمایش بود که برای نخستین بار او از اشیا تخریب شده و فقیرانه استفاده کرد. بعدها گروتفسکی در سال 1962 نمایشی را روی صحنه برد و در آن از اشیا فقیرانه استفاده کرد. پس از روی این صحنه رفتن این نمایش کانتور مدعی شد که گروتفسکی ایده تئاتر بیچیز را از او دزدیده است. البته ایده توسط گروتفسکی در جهان به شهرت رسید.
به گفته کوشینسکی، تئاتر بیچیز مبتنی بر کنشها است و در نمایش از وسائل بسیار ساده و محقری استفاده میکردند و فضای صحنه عموما خالی بود و مخاطب تنها شاهد کنش بازیگر بود. در واقع کانتور و گروتفسکی در نمایشهایشان عناصر زیباییشناسانه تیپکال را از بین بردند و میتوان گفت تئاتر این دو چشمنواز نبود و عناصر زیباییشناسی مشترکی در نمایشهای آنها به چشم میخورد.
واقعا جالب بود...
مرسی