بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

چهارمین جایزه داستان های ده کلمه‌ای فراموشی لی

آئین نامه :
*شرکت برای عموم آزاد است.
* محدودیتی در موضوع و تعداد آثار ارسالی وجود ندارد.
* داستان ها نباید به صورت فینگلیش نوشته شده باشند.
* هر داستان حداکثر ده کلمه می تواند داشته باشد. (با احتساب عنوان داستان)
*داستانها می توانند بدون عنوان باشند.
*درصورت اینکه داستان شما دارای عنوان می باشد بین عنوان و خود داستان حتماً یک سطر فاصله بگذارید.
*داوری در دو بخش انجام میشود . مدیریت سایت و بازدیدکنندگان.
*تمامی داستانها پس از اعلام نتایج نمایش داده خواهند شد.
*در صورت حذف یک اثر، به صاحب اثر اطلاع داده می شود.
* برگزار کننده برای چاپ و انتشار آثار ارسالی در سایر نشریات و وب سایت ها با ذکر نام نویسنده آزاد است.
* برای ارسال داستان های خود حتما از فرمی که برای این منظور آماده شده است اقدام نمائید. 
*
در صورت ارسال به شیوه های غیر از پر  کردن فرم و نقص در تکمیل بندهایی که ضروری است به آثار رسیده ترتیب اثر داده نخواهد شد.
*
به منظور ارسال بیش از پنج اثر، فرم دیگری را پر کنید.
* فرم ارسال داستان را در اینجا می توانید ببینید.


گاهشمار
* مهلت ارسال آثار : تا سی ام آذر ماه ۱۳۹۱
* اعلام نتایج  و نمایش آثار : هفتم دیماه ۱۳۹۱
*داوری بازدیدکنندگان : تا پانزدهم دیماه ۱۳۹۱

به بهانه نمایشگاه عیسی جنگانی/نوشته اصغر نریمانی

فردیت یا فرد،بیشتر تصاویر و تابلوهای جنگانی را به خود اختصاص داده است.جنگانی در واقع با استفاده از بایر نمودن فضای تابلوها و استفاده از سوژه انسان یا انسان تنها،به این مهم اشاره دارد که به لحاظ روانکاوی انتقادی در حال کشف و انعکاس و انتقال خود است.خودی که در برخی از آثار سر از تاریخ و عرفان شرق و معنویت در هنر امروز در آورد ه است.وگاهی دگر خودی که گم گشته و در حال دستیابی و خودشناسی فردی خود است با این حال ایهام و زیبایی شناسی آثار و تخیل وی فضاهایی را ایجاد نموده که تحلیلی گویا را از خود ابراز نمی کند.که این خود هنر و کیفیت اقلایی اثر است که در کار نفوذ دارد.نمادگرایی سورئالیسم و استفاده از فضاهای مینی مال و انتزاع به شکلی کلیت آثار را در بر گرفته است .اما من حیث المجموع سوژه اصلی تمامی آثار فرد است که آن هم بازتاب روانی هنرمند در بازتاب دگردیسی و انحلال خود است.انهلالی که در همه حال چه با ایهام،ایهام یا دوگانگیش صرفا ما را به مجموعه ای از ایستایی روانی فرا می حواند.

چه صرفا در کارهای مینی مال ما را به مجموعه ای از غیر خود دعوت نموده است و چه کارهای فوق به هر حال در کنار هم گذاشتن برخی از نمادها با روانی و سلاستی که تصاویریی از دیجیتال آرت گرفته تا گرافیک مخاطب را با شیوه ای غیر از اتفاق مرسوم زندگی آشنا می کند.

تنهایی،وهم،اضطراب و دوگانگی انسان امروزی در جهان پیرامون اساس آثار جنگانی را آواز می دهد.عدم شناخت انسان امروز در عصری پسا صنعتی و دفرمه شدن هر چیزی که غوغای هر یک از آثار را انعکاس می دهد و گویی در هیچ کدام هرگز نیست این پروسه،شلختگی موقعیت انسان و طنز و تراژدی فرجام اوست کنونیتی که گویا پراکندگی ظریف تک بعدی نگاه جنگانی است بعدی انسانی،که حیطه غیر انسانی و توهمات انسان شرقی امروز است انسانی نزدیک به دریا نزدیک به خوابهای آشفته روزانه و فشارها و نوستالژی دیرینه.فردی که سوار اسب مهار مهارش را از دست داده است و با فریادی از رنگ بازگو کننده تنها یک چیز است و آن هم حضور بلامانع انسان و حضور او در طبیعت و فقدان آن طبیعتی بکر که از یاد رفته است و یک نواخت ما را با چشمهای بسیار آشنا نموده است.

معنویتی در هنر که رهایی را درس می دهد؛همراه با رنگ،انزجار،درد و پیچیدگی های انسان مدرن در عروجی که پیدا نیست.

احمد رضا احمدی

شتاب مکن
 که ابر بر خانه ات ببارد
 و عشق
 در تکه ای نان گم شود
 هرگز نتوان
 آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
 سقوط می کند
 و هنگام که از زمین برخیزد
 کلمات نارس را
به عابران تعارف می کند
 آدمی را توانایی
 عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد

یه تیکه کیک شکلاتی برای برتولت برشت

اجرای نمایش "مثل آب برای شکلات"حاصل یک دوره آموزشی یک ساله بود که زیر نظر نویسنده و کارگردان گروه تئاتر تی تووک ابراهیم پشتکوهی برگزار شد، حضور پر شور تماشگران و بازی پر انرژی بازیگران همه دست به دست هم داده بود که ما شاهد یک تئاتر محکم و کامل باشیم،اما در این مطلب می خواهم نگاهی داشته باشم به سبک کارگردانی ابراهیم پشتکوهی در مثل آب برای شکلات.

در تئاتر مثل آب برای شکلات با انواع سبک ها مواجهه می شویم،در آغاز ما با یک نمایش رئال طرف هستیم،یک آشپزخانه و تعدادی دختر که مشغول کار و خواندن  ترانه هستند،نمایش تا جایی پیش می رود که ما کم کم با همه کارکترها آشنا می شویم،بعد از دقایقی عشق موضوع اصلی اثر می شود و مخالفت مادر خانواده با دختر کوچک باعث به وجود آمدن اتفاقات نمایش می شود.

اثر و نوع بازی ها و اغراق در احساسات ما را به سمت یک اثر رومانتیک می کشاند،در این بین معصومه آقا بیگی که نقش "تیتا" دختر کوچک را بازی می کند نقش اصلی را بر عهده دارد،اما همه چیز به اینجا ختم نمی شود،حضور شورشیان و فرار "گرترودیس" (مریم نحوی) دیگر دختر این خانواده به همراه آنها رگه هایی از تئاتر عروسکی را وارد این اثر می کند.اثر رومانتیک کم کم جای خودش را به یک اثر روایی می دهد و تا پایان نمایش ، در بین این سبک ها در رفت وآمد است.

اما در بین همه این سبک ها ابراهیم پشتکوهی می خواهد روایی عمل کند و با طنزآلود کردن دیالوگ ها می خواهد تماشگر را وارد اثر کند،در صحنه ای از نمایش ماندانا لیاقت که نقش "رسورا"یکی از دختران خانواده را بازی می کند،در نگاهی مستقیم با تماشگر دیالوگ می کند.

رسورا:من مادر خوبی نبودم،شما چطور؟

یا در صحنه هایی شورشی ها وارد می شوند حرف از اسب می زنند اما ما اسبی را نمی بینیم، در صحنه ای دیگر خودشان نقش گوسفندهای "گرترودیس" را بازی می کنند.و تلاش دارند که خیلی رو راست و بدون پرده خواسته های شان را با مخاطب در میان بگذارند.

در واقع شورشیان با حضورشان نمایش را از فضای احساسی به مکانی برای تفکر برای تماشاگر تغییر می دهند،تاثیر آنها تا جایی پیش می رود که شخصیت های اصلی داستان بدون اینکه از صحنه خارج شوند کنار هم می ایستند و با کمی آرد موهای شان را سفید می کنند و تماشاگر متوجه گذر زمان می شود.

در قسمت دیگر از اثر شورشیان تشنه در حالی که چشم در چشم تماشاگر دارند با هم گفتگو می کنند،این میزان سن طوری طراحی شده که کارکتر در واقع هم با بازیگر دیالوگ کند هم با تماشاگر.

شورشی 1:حالا که انقلاب کردیم دیگه چی کار کنیم؟

شورشی2: خب یه انقلاب دیگه کنیم.

در واقع ابراهیم پشتکوهی در این صحنه می خواهد نگاهی طنز آمیز داشته باشد به موضوع اختلاف بین جریان ها،در صحنه پایانی، شورشی ها که تا قبل از آن در کنار هم بودند. در پس یک شوخی با هم اختلاف پیدا می کنند.یکی خواستار شعار "مرده باد" است و دیگر خواستار فریاد زدن "زنده باد".

اما نیم نگاه پشتکوهی به سبک برتولت برشت به همین جا ختم نمی شود،او در صحنه پایانی با نشاندن همه بازیگران در صحنه ای  رو در روی تماشاگر باز هم با طنز حرف هایش را می زند،او در واقع بازی در بازی می کند تا بیش از آن که مردم را درگیر جریان احساسی اثر کند جریان فکر و عقلانی را پر رنگ تر نشان دهد.

اما با همه این مثال ها نمی توان گفت که مثل آب برای شکلات خیلی وفادار به برتولت برشت است،در واقع ابراهیم پشتکوهی به خود تئاتر وفادار است و از همه امکانات موجود برای تولید یک اثر استفاده می کند،همان طور که دیگر آثارش هم این گونه با تئاتر برخورد می کند.