بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

تاریخ تنهایی/ابراهیم پشت کوهی

نگاهی به اظهارات سردار رشید و موضع گیری های اخیر

زبان قدرت را تخریب می کند. زبان قدرت را نابود می کند، زبان قدرت می آفریند. (میشل فوکو)

این روزها موضع گیری های پراکنده و جسته گریخته یا جمع آوری امضاء از سوی هنرمندان درباره اظهارات سردار رشید که گفته بود باید دریای خلیج فارس را از استان های ضعیف (هرمزگان، بوشهر) گرفت و به استانهای قوی تر داد، در کنار آب بازی؛ بحث روز است! چنانچه بعضی سعی دارند گوی سبقت را از دیگری بربایند. اما هیچ کس به بررسی و تحلیل سخن سردار رشید نپرداخته است. سعی من در این نوشته این است که خارج از احساس گرایی ناسیونالیستی به این اظهار نظر و رابطه هرمزگانی ها بپردازم.

سردار رشید از دیدگاه یک نظامی که دغدغه ایرانی ابرقدرت در سردارد این حرف را زد و اگر چه باید اعتراف کرد که هرگز انتظار چنین واکنش فراگیری را نداشت (هر چند این واکنش ابتدا به وسیله مسئولین بوشهری صورت گرفته و بعد از عذرخواهی رشید تازه ما هم یادمان آمد که باید از ما هم عذرخواهی شود!)

او خارج از مرز بندی های استانی به کشوری فکر کرده ]احتمالا[ که در کنار مهمترین دریای جهان جایگاه ممتازی دارد و البته این دریا را استانهایی اداره می کنند که بنیه قویی ندارند و در معادلات سیاسی وزنه ای حساب نمی شوند.

هرمزگان تازه بعد ازسالها مسوولانش را فرزندان خودش می بیند اما در معادلات سیاسی هنوز که هنوز است نمایندگان ما باید چانه ی مدیرکل بومی را با وزیران بزنند، به عنوان نمونه به وضعیت ارشاد نگاه کنید که همچنان بلاتکلیف مانده است.

اظهارات سردار رشید از یک نظر درست است خلیج فارس را باید استانهایی اداره کنند که بتوانند  آن را به نگین جهان بدل کنند و نماد توسعه یافتگی باشد. اگر چه قرن ها پیش چنین بوده و عبدالرزاق سمرقندی در ذکر وقایع سال 766 هـ . ق از آن این چنین یاد می کند: «و این هرموز که آن را جرون گویند در میان دریا بندری است که در روی زمین بدل ندارد»

اما اشتباه سردار رشید در آن بوده که به جای تقویت استانهای هرمزگان و بوشهر می خواسته حذفشان کند ولی غافل از این که به قول ابراهیم گلستان وطن بیشتر از آن که یک وضعیت جغرافیایی باشد یک حالت فرهنگی است. مثلا شما نگاه کنید در روی نقشه کهنوج به استان کرمان تعلق دارد اما به لحاظ عاطفی و ارتباطی مردمش با هرمزگانی ها بیشتر دمخور هستند.

این که سردار رشید چنین اظهار نظری می کند بیشتر به ضعف خود ما برمی گردد. در کتاب هنر جنگ جمله ای است که می گوید اگر دشمنی به کشور شما حمله کرد دلیل آن قدرت دشمن نیست بلکه احساس ضعفی است که او از شما در نظر دارد.

ما هنوز نتوانسته ایم یک وزیر داشته باشیم. وزن نمایندگان ما با هم از زمین تا آسمان فرق دارد و یکی باید جور همه را بکشد. احزاب و نمادهای مدنی فعالی نداریم. وقتی خبری از شورای شهرمان می شنویم که یا با هم دعوا کرده اند یا فراکسیونی بر علیه رییس تشکیل داده اند، نخبگان ما در مسائل مهم شهر و استان به بازی گرفته نمی شوند. چهره های علمی و هنری مان را فراری می دهیم. مینابی ها برای رودانی ها جوک می سازند و رودانی ها برای مینابی ها و بندری ها برای هر دو! بندر و بستک مثل دو جزیره دور افتاده با هم مراوده ای ندارند. پارسیان مثل کودک سرراهی کمتر مورد توجه بوده است، بالای هشتاد درصد هرمزگانی ها یک بار هم به کیش نرفته اند... و احتمالا هرگز نخواهند رفت می توان به این لیست آن قدر افزود که سیاهه ای بی انتها شود.

 

 

سردار رشید چون نظامی است به راه حل آنی می اندیشد و این وظیفه سیاستمداران است که چشم اندازی روشن از هرمزگان ترسیم کنند که علاوه بر اقتدار، زیبایی و اصالت و افتخار برای هرمزگانی ها و ایرانی ها باشد.

در زمان دیکتاتوری هیتلر دستور بود دخترانی که زیبا نبودند و چهره و قیافه ای متوسط به پایین داشتند را بکشند چرا که هیتلر می خواست نژاد آریایی اش و مردان و زنان آینده ی سرزمین اش قوی، سالم و زیبا باشند. اگر راه حلِ گرفتن دریا را از استان های هرمزگان و بوشهر بکار ببریم پا جای مثال بالا گذاشته ایم.

 

اما سخن من بیش از اینکه با سردار رشید باشد با مردم هرمزگان است (از مسئولان و ماموران گرفته تا روشنفکران و کنشگران اجتماعی و هر انسان دردمند آگاهی که دغدغه این آب و خاک را دارد)

اگر ما به جای تخریب همدیگر و کشتن استعدادها که در آن ید طولایی داریم به الگو سازی و تحویل گرفتن چهره ها بپردازیم و به جای اینکه اسیر جناح بازی های حقیر سیاسی شویم که رقیب را به هر شکلی از میدان بدر کن! و میزت را با تمام جانت بچسب! انسان های شایسته شهرمان را معرفی و معروف کنیم آن وقت می بینیم که در هر زمینه چه سیاسی، علمی، فرهنگی، ورزشی آدم هایی داریم که در سطح اول ایران و بلکه در جامعه جهانی ارزشمند و قابل اعتنا هستند.

یکی از نمایندگان می گفت روزی با هیئت دولت بحث می کردیم که هرمزگان دیگر به چنان جایگاهی رسیده است که می تواند یک وزیر در کابینه داشته باشد آنها هم قبول کردند گفتند چهره ای معرفی کنید، ما هم هر چه نگاه کردیم دیدیم در استانمان کسی را باقی نگذاشته ایم یکی شمشیر در پشت دیگری زده، یکی خنجر در شکم آن یکی، همه همدیگر را تحریب کرده اند!

وضعیت ما مثل آدمی است که مدتها خوابیده و زمینش را رها کرده وقتی از خواب بیدار می شود می بیند کسی در آن کشت کرده و آماده درو کردن است آن وقت شروع می کند به داد و بیداد که حقم را خورده اند!

ما چند پژوهش درست و درمان درباره استانمان، زبانمان، میراث مان داریم. چقدر در معرفی فرهنگ هرمزگان، اصالت و هویت آن کوشیده ایم؟

حالا که اظهارات سردار رشید برق از سر همه پرانده بهتر است دوباره نخوابیم، در شکل و شاکله ی رفتار مدنی مان همین حساسیت را به کار ببندیم.

هنوز مدت زیادی از مرگ ایثار گونه عبداله ژیان فر که جانش را برای نجات دو نوجوان فدا کرد نگذشته، در مراسم بزرگداشت اش پیشنهاد کردیم تندیس او ساخته شود، جامعه و نوجوانان ما به الگو نیاز دارند اما کو گوش شنوا! تندیس ژیان فر تندیس ژیان فر نیست تندیس ایثار است که نشان مید هد هرمزگانی جانش را برای هموطنش فدا می کند تمام هستی اش را برای مام میهن اش نثار می کند.

شهر بی الگو و بی قهرمان به کشتی بی ناخدا می ماند و هنوز مسئولان ما این مسئله را درک نکرده اند. هنوز جوک های رودانی، مینابی کاربرد دارد و این برای جامعه ای که می خواهد دوران گذارش را طبیعی طی کند تلخ است. وقتی ما خودمان خودمان را تخریب می کنید، از دیگران چه انتظاری داریم.

تاریخ ما را تنهایی، پر کرده است و نخبه گان ما از درد تنهایی و بی همراهی همیشه نالان بوده اند. حالا که حساسیت ها بالا گرفته نگذاریم این تب تند زود سرد شود بلکه از آن برای تعادل بخشیدن به رفتارهایمان و تنظیم ضربان مسئولیت پذیرمان و تقسیم عادلانه  مهر و عشق به خاک و اندیشه مان بهره بگیریم. از بشکرد تا پارسیان از حاجی آباد تا ابوموسایمان را با تبادل فرهنگی و فرهنگ همدلی به هم نزدیک تر کنیم.

تاریخ نشان داده هرگاه مردمان ما رشته های پیوندشان سست شده، گسست و شکست شان سهل و ساده صورت گرفته است.

با این اوصاف یادمان باشد سرزمین که هیچ است هستی بدون انسان معنایی پوچ دارد و انسان با اندیشه اش سرزمین اش را می سازد پس بار دیگر از خود بپرسیم ما برای وطنمان چه کرده ایم. نه اینکه وطنمان برای ما چه کرده است.

 

نظرات 16 + ارسال نظر
فرشته مرگ سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ب.ظ

سلام من این لحظه یاد فیلم شجاع دل افتادم

آلفرد سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ

بهروز، ممنون. دو تا از جمله هات خیلی حال داد:
وزن نمایندگان ما با هم از زمین تا آسمان فرق دارد و یکی باید جور همه را بکشد.....نخبگان ما در مسائل مهم شهر و استان به بازی گرفته نمی شوند...
می دونی چرا؟
می دونی.
این طایفه ی زنده کش مرده پرست ...
فرهنگ
و دیگر هیچ

حباب چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ق.ظ http://hobaab.ir

سلام بهشب

ز - ک چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام بهروز
همیشه وبلاگت رو دنبال می کنم
ولی اولین باره که نظر میدم
واقعا خوب نوشتی طوری که نتونستم چیزی نگم
کاش واقعا بیشتر هوای همدیگر رو داشته باشیم

ابراهیم پشتکوهی نوشته است.دوست عزیز

ز- ک چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

اووهوووم
الان متوجه شدم
به هر حال زیبا بود

کغار از تئاتریکال چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://theatricals.blogsky.com

عجب...نوشته شما(پشتکوهی) خوب است و واقئیت دارد.اما حقیقت چیز دیگریست و گفتار شما متکلم به بی انصافیست. جناب در ان زمانی که بچه ها این زمزمه مرده را متورم ساخته و فریاد کردند نه روزنامه های محلی و نه جنابتان حتی روحن هم خبر نداشتند و نداشتید.این چه کاریست که بنشینیم و دعوا و غیرت سوزی دیکران را ببینیم و بعد که حرم قائله یخ کرد ، در قالب پدر خوانده نطق نتیجه برای دیگران منتشر کنیم.اقای پشتکوهی تا نصایح شما اجرائی شود و برش اپوزسیون ما سوهان کاری گردد. که استان را برده اند.در ضمن: انچه درباره نمایتده ها و مسئولین استان منتقد شده اید... بقیه این ماجرا در کغار نامه فصل ششم ب نام پدرخوانده در همین هفته در وبلاگ تئاتریکال

فاطمه چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ

فکر میکنم چیزی که در این متن قابل توجه است دردی است که نگارنده ی این متن دارد و آن این است که هنرمندانی چون پشتکوهی چرا باید مورد بی توجهی قرار گیرند؟ هنرمندانی که میتوانند در بزرگترین جشنواره تئاتر دنیا (جشنواره آوینیون)حرفی برای گفتن داشته باشند چرا باید کنار گذاشته شوند و مورد بی توجهی باشند. بخدا من دلم میسوزد به این استعدادی که آقای پشتکوهی دارد. او شاعر خوبی است. فیلم ساز خوبی است. نویسنده ی خوبی است. کارگردان خوبی است. ایده های بدیعی دارد. هیچ کس در تاریخ هرمزگان سراغ ندارید که همه ی این صفات را یک جا داشته باشد. بیایم و حسودی را کنار بگذاریم و سر تعزیم در مقابل بزرگانی چون آقای پشتکوهی زیر کنیم.

موسا چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ http://dirya.blogsky.com/

نوشته ی قابل تاملین..سپاس از ابراهیم

امیرعلی چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ

آقای پشت کوهی عزیز ، 1 . بی انصافی ست اگر شما را یکی از هنرمندان خوب سرزمینم ندانم ،‌ شما استعداد بالایی دارید که به مرور در پختگی کارهایتان نمود پیدا می کند ، 2 . بی انصافی ست اگر تمام نوشته تان و تمام مسائل مطرح شده در آن را بالکل رد کنم که خیلی از مواردش واقعیت است . 3 . از آن طرف هم بی انصافی ست اگر بگویم هر چه گفته ایید درست گفته ایید و مثل فاطمه خانوم در چند نظر بالاتر ، تصمیم به زیر آوردن سر تعظیم داشته باشم !!
ابراهیم عزیز ، اگر مطمئن نبودم که بعد از سالها کار فرهنگی ، تحمل این چند خط نقد را نداری به هیچ وجه وارد این وادی نمی شدم ، چون واقعاً به تو علاقه دارم و امیدوارم این را باور کنی .
مصاحبه ی تلویزیونی ات را در ایام نوروز با شبکه محلی دیدم ، همینطور دو کار از کارهایت را . دوستانه بگویم خودت را بیشتر باید تقویت کنی ، هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ جهان بینی . راستش تو و گروهت زود ناراحت می شوید ، انگار یک عده جوان آتشین مزاجید که هنوز توی حال و هوای دانشگاه و " کسی اینجا بهتر از ما نیست " سیر می کنید . این جمله ات که گفته ایی « اگر ما به جای تخریب همدیگر و کشتن استعدادها که در آن ید طولایی داریم » !! دیدگاهت را بخوبی نشان می دهد . معلوم است هنوز دل پری داری از هر کس که فکرش را بکنی ، از هر کس که حتی به جای شما ، اشتباهاً با تو خطابت قرار داده . سوالم اینجاست که آیا بزرگان تاریخ هم کم اجحاف دیده اند از مردمشان ؟ و آیا بعد از آنهمه سختی ، اینگونه مردمشان را متهم کرده اند ؟ دوست من ، هنوز دلت آنطور که باید و شاید دریایی نشده ، نخوانده ایی که شریعتی می گفت : « برایم مهم نیست مردم کشورم در باره ام چه فکر می کنند ، تنها سرنوشتشان است که برایم مهم است » در این زمینه ها بدون هیچ چشمداشتی باید پاکباز بود همشهری . انوقت است که برای همیشه در دل و جان همین مردم باقی می مانی و باور کن در این راه این منش ات است که کمکت می کند نه تئاترت .
نوشته ایی " انسان های شایسته شهرمان را معرفی و معروف کنیم " حرفت را اینطور اصلاح می کنم ، « به انسانهایی شایسته ی شهرمان کمک کنیم تا شایسته تر شوند » انسانی که بزرگ و به حد کافی توانمند شد ، خود بخود معروف هم میشود ، این که ما بیاییم و کسی را که هنوز در خیلی از جنبه ها رشد پیدا نکرده به زور تبلیغات معروف کنیم ، ظلم کرده اییم در حق همان فرد . بندرعباس خواننده ی خوبی داشت که به رحمت خدا رفت ، فکر میکنی چند نفر از بندری ها دلشان نمی خواست خواننده ی محبوبشان حتی توی یک مصاحبه با تلویزیون سراسری حاضر شود ؟ خدا بیامرز خوب می خواند ، اما بد حرف می زد و حرف زدنش را هم ملت میگذاشتند به پای تمام بندری ها . دوست من ، تق معروف کردن تبلیغاتی یکجایی در می آید ، پس بهتر است کسی را به صرف اینکه از نظر ما انسان شایسته اییست ، معروف نکنیم ، فقط و فقط کمکشان کنیم که بطور مداوم رشد کنند ، بهتر فکر کنند ، بهتر حرف بزنند ، بهتر بنویسند ، بهتر برخورد کنند ، بیشتر مطالعه کنند و در نهایت بهتر بدرد مردمشان بخورند .
در آخر امیدوارم کسی را با حرفهایم ناراحت نکرده باشم که هدفم این نبود ؛ و اینکه برای تمام هنرمندان این مرز و بوم موفقیت و پیشرفت روزافزون را آرزومندم .

چون مطلب من نیست چیزی نمی گم.اما در خیلی از موارد باهات مخالفم امیر علی.اگر خواستی گفتگو می کنیم.

ف . ن پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

جالبست که آقای پشتکوهی حالا یادشان آمده و آن هم اینکه در مطلبشان به نفع آن نماینده ای که رابطه دارند بگویند و بقیه را بکوبند
آقای پشتکوهی در این روزهایی که بقیه متهم می شدند و یا حمایت خطر بود کجا بودند
حالا هم به ارشاد که مساله خودشان است گیر میدهند چطوری پای آن نامه های کذایی امضا می گذاشتند اما اینجا ساکت بودند تا خطرش برود و بعد بیایند همه واضحات را تکرار کنند تا خودشان را بالاتر نشان دهند
اصلا مگر شما سیاسی هستید که از آدمهای سیاسی صحبت می کنید به نام فرهنگ و هنر
اینکه کسی نیست را که همه می دانند اما مگر باید همه وزیر داشته باشند تا حقوق شان ضایع نشود آیا این هم از آن تعصبات ناسیونالیستی نیست
مساله اینها نیست و راهش هم اینها نیست که بخواهید با شیوه مرید و مرادی تعدادی را به تکرار و تعریف وادارید
اگر راست میگویید آقای پشتکوهی به میدان می آمدید و برای هرمزگان کاری می کردید
همه چیز را نمیشود کور کورانه شنید و تایید کرد آنهم در روزی که دیگران قصدهای مخرب دارند این حرف ها را بزنید و بهانه دست کسانی بدهید و شاید در این دمادم های انتخاباتی در مقابل بعضی آقایان خودتان را محبوب تر کنید
ایکاش همچنان هیچ نمی گفتید بهتر از این آمدن و خراب کردن بود
امیدوارم دوستانتان حاضر به تایید این نظر مخالف بشوند اگر تبلیغ یا نفع تان به هم نمی خورد

من تایید می کنم.اما تو هم این قدر ترسو نباش؛با اسم خودت بنویس.
وقتی با اسم دیگری می نویسی،بیشتر احساس می کنم که حسودهای ابراهیم دوباره سر در آوردند.تا اشخاصی که دلشان برای این خاک می سوزد.

مسعود پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

آقای پشتکوهی چه عجب آمدید
البته بازهم که با همان حرفها و ژست ها و رفتارهای آمیخته به برتری و سود آمدید

اگر یارم نهی بارم چرایی؟؟؟؟

نترس برادر مسعود با اسم خودت بنویس

امیر پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

لااقل باخودتان صادق باشید
بهشب جان هرچه ابرام بگوید منتشر می کنی؟
جرا زود تر که دوستان تلاش می کردند کاری نکردی؟

تو کی هستی اصلا؟،اول خودت رو ثابت کن آقا امیر مجهول،بعد بیا به من بگو کاری نکردی.
تو هم ترسو هستی،از چه می ترسی که با اسم خودت کامنت نمی گذاری؟نه واقعا بیا برام توضیح بده،اشکال نداره باز هم اسمت رو ننویس،فقط دلیلت رو بگو

غریبه پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

ابرام جان نمی دانم چرا این حرف هایت به دلم نمی نشیند و باورم نمیشه
یه چیزی توش هست که فکر می کنم به هر دری زدی و نه خواسته ای انوری باشی و نه آن وری
حرف هایت گل آلود شده

صابر جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://www.hormozgani-salam.blogsky.com

موضوع این است که سردار رشید از نگاه نظامی به این قضیه نگاه نکرده است...
او گفته چه اشکالی دارد تا کرمان و خراسان هم به دریا دسترسی داشته باشد...

بندربلاگ جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.bndblog.blogfa.com/

احساس میکنم دغدغه های مشترکی داریم،انعکاس دغدغه هایم را در مطالب وبلاگم میتوانی بخوانی.
http://www.bndblog.blogfa.com/

ایسا/تئاتریکال سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ

بهروز جان به نوشته ابرام کاری ندارم که به جاست یا نابجا. خوب است یا بد. بهروز جان نترس از کامنت های بی نام. یاد افشاگران هنر افتادم و نوشته های باترس بی نام. هتاکی های مجازی فضای این صفحه مجازی را از هم میپاشاند. نام چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ آنجه میتواند ارزش داشته باشد مطلبی است که بیان میشود و نه نامی که بیان میکند.بگذار بترسد و نگوید نامش را. تو هم مترس و ...خودداری شما از این گونه واکنش ها پرستیژ این صفحه را ارتقا میبخشد.باتشکر

چشم ایسا جان موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد