بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها


همیشه مرگ پایان نیست،گاهی زندگی با سه نقطه ختم به خیر می شود./قسمتی از شعر دوست عزیزم بنیامین جوادی برای مرحوم عبداله ژیانفر.

مکان دقیق مراسم:بندرعباس بلوار ساحلی،پشت شیلات،اسکله شیلات ساعت هفت عصر (دوستان در پوستر ساعت 6 نوشته شده اما با توجه به گرمای هوا برنامه ساعت 7 آغاز می شود)

شرح اتفاق ناگوار برای مرد شجاع هرمزگانی را می توانید اینجا مطالعه کنید.

طراح پوستر:مثل همیشه مرتضا جان نیک نهاد زحمتش را کشید.

آدم و حوا در خیابان مجاور هتل ۵ ستاره هرمز بندرعباس می خوابند.


دوستی به من گفت تو که این همه وبلاگ می نویسی،بیا یه ثواب کن در مورد این پیرزن و پیرمردی که کنار خیابان پشت هتل هرمز زندگی می کنند یه مطلب بنویس،شاید فرجی شد یک سازمانی به این بندگان خدا کمکی کرد.من هم گفتم چشم، دیروز به سراغ این دو اشرف مخلوقات رفتم و گفتگوی کوتاهی با آنها انجام دادم که در زیر می خوانید.

قبل از آن فقط بگویم که این زن و مرد مدت هاست که در خیابان زندگی می کنند.در خیابانی که کمی آن طرف تر دفتر استاندار و فرماندار است.در ضمن همین جوری جهت اطلاع بگویم که یک اتاق یک تخته در هتل هرمز بندرعباس شبی 89 هزار تومان است و خوردن یک شام مفصل در بالای برج میلاد تهران 169 هزار تومان./عکس ها از محمد رضا مسندانی

 

ببخشید شما و این خانم اینجا در کنار خیابان زندگی می کنید؟

 

زندگی در این دنیا بی غم نباشد**** اگر باشد بنی آدم نباشد

بله من نگهبانی می کنم از وسایل این پیمانکاری که این جا دیوارهای خور را درست می کند،و این پیرزن هم سه سالی هست که اینجا زندگی می کند.

 

چند سالشه این خانم؟ خانواده یا فامیلی نداره؟

 

این خانم اسمش "شوکت ک" 56 ساله اهل کردستان است،این طور که من فهمیدم سی سال پیش با شوهرش و دو تا بچه هاش میره مشهد زیارت که شوهرش تو حرم ولش می کنه و با بچه ها فرار می کنه.این زن بدبخت هم از آن موقع به بعد همه شهرهای ایران را داره می گرده شاید بچه هاش رو پیدا کنه.هیچ کس مادر زاد این جور بدخت و بیچاره نبوده.

 

چرا با خودش حرف می زنه؟مشکل خاصی داره؟

 

آره متاسفانه مشکل روحی پیدا کرده؛البته معده درد هم داره،من منتظرم صاحب کار پولم رو بده که برم براش دارو بخرم.

 

یعنی همه زندگی این خانم اینجاست؟ برای نظافت چی کار می کنه؟

 

آره دیگه شما یه نگاهی به این درخت بنداز همه وسایلش را آویزان کرده.برای حمام که می رفت "گرمابه نوح" که اون هم تعطیل شده.



 

من می تونم باهاش حرف بزنم؟

 

آره اما زیاد حواسش نیست که تو چی می گی.اون فقط حرف های خودش رو میزنه؛بیشتر کسانی را نفرین می کنه که وسایلش را دزدیدند.

 

سلام مادر جان میخواستم چند دقیقه باهاتون حرف بزنم شاید تونستم کمکی بکنم؟

 

(بعد از یک خنده از روی تاسف که انگار می خواهد به من بگوید تو هم مثل بقیه،فقط حرف می زنی و هیچ کمکی از دستت بر نمی آید) کمک نمی خوام؛فقط بگو وسایلم ندزدند،پیک نیک من رو ندزدند تو خیابان اذیتم نکنند.من تا حالا هفت بار وسایل عوض کردم.میرم تو بازار حمالی می کنم بعد مردم آزار ها وسایلم رو می دزدند زندگی می دزدند و اذیتم می کنند.

.من می خوام برم بازار الان می خوام برم پول یخ شب را در بیارم.هوا گرمه شبا تشنگی هلاکیم.

 

خب انگار زیاد از من خوشش نیومد پدر جان درسته؟

 

نه بابا خیلی زن مومن و خوبیه اما از بس اذیتش کردن از همه دلگیره،فقط به من اعتماد داره این بنده خدا تنهاست تو این شهر اگر بتونی براش کار بکنی ثوابش خیلی زیاده.

 

این شرکت برای خود شما هم هیچ مکانی برای خواب و استراحت در نظر نگرفته؟

 

نه پسرم منم اینجا موقتم، این شرکت هم دو ماه دیگه کارش تموم میشه و من می مونم این شوکت خانم.

 

پیشنهاد ساخت مجسمه برای شجاعت عبداله ژیان فر


نه گاو نرت باز می‌شناسد نه انجیربُن

نه اسبان نه مورچگان خانه‌ات.
نه کودک بازت می‌شناسد نه شب
چرا که تو دیگر مرده‌ای.

نه صُلب سنگ بازت می‌شناسد
نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه می‌شوی.
حتا خاطره‌ی خاموش تو نیز دیگر بازت نمی‌شناسد
چرا که تو دیگر مرده‌ای.

پاییز خواهد آمد، با لیسَک‌ها
با خوشه‌های ابر و قُله‌های درهمش
اما هیچ کس را سر آن نخواهد بود که در چشمان توبنگرد
چرا که تو دیگر مرده‌ای.
چرا که تو دیگر مرده‌ای
همچون تمامی ِ مرده‌گان زمین.
همچون همه آن مرده‌گان که فراموش می‌شوند
زیر پشته‌یی از آتشزنه‌های خاموش.

هیچ کس بازت نمی‌شناسد، نه. اما من تو را می‌سرایم
برای بعدها می‌سرایم چهره‌ی تو را و لطف تو را
کمال ِ پخته‌گی ِ معرفتت را
اشتهای تو را به مرگ و طعم ِ دهان مرگ را
و اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.

زادنش به دیر خواهد انجامید ــ خود اگر زاده تواند شد ــ
آندلسی مردی چنین صافی، چنین سرشار از حوادث.
نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که می‌موید
و نسیمی اندوهگن را که به زیتون‌زاران می‌گذرد به خاطر می‌آورم.


توضیح و تسلیت:دیروز صبح یکی از همشهریان شجاع ما در حالی در دریا غرق شد که دو نوجوان را که در حال غرق شدن بودن را  نجات داد.شرح حادثه را در سایت سیاورشن بخوانید،من پیشنهاد می کنم که دوستان پیگیر باشد که مجسمه ای از این بزرگ مرد در یکی از پارک های ساحلی بندرعباس درست کنند تا از یاد نرود شجاعت این بزرگ مرد،تا صدا و سیمای هرمزگان بفهمد که این شکل ضعیف و بی اهمیت خبر مرگ یک همشهری را اطلاع رسانی نکند.پیگیر باشید دوستان/شعر از فدریکو گارسیا لورکا

 

 


گفتگو با داوود اسلامی بازیگر تئاتر/ مربوط به سال 1388


داوود اسلامی یکی از پرکارترین و موفق ترین بازیگران این ده سال اخیر تئاتر هرمزگان است،او همیشه نقش های سنگینی را بر عهده می گیرد و همیشه بازی قابل قبولی را ارائه می دهد.این مصاحبه سال 1388 قبل از حضور گروه تئاتر تی تووک با نمایش "تنها سگ اولی می داند چرا پارس می کند مکبث" در جشنواره تئاتر فجر انجام شده است.

داوود چی شد که به سمت بازیگری کشیده شدی؟

 

سینما؛دیدن یک فیلم عاشقانه،بعد از دیدن فیلم با پسرخاله ام(حمید ملاحسینی)پیگیری کردیم و فهمیدیم که مکانی هست به اسم انجمن نمایش،در آنجا با آقای عطایی آشنا شدیم و شروع کردیم به یادگیری بازیگری.

 

اولین کاری که بازی کردید؟

 

نمایش نامه زینب نوشته مهدی عطایی البته بعد از گذراندن کلاس های بازیگری.

 

از تشکیل گروه تاتر تی تووک صحبت کنیم و اتفاقاتی که در این چند سال افتاد؟

 

سال 76 بود که من به واسطه حمید ملاحسینی با ابراهیم پشتکوهی آشنا شدم در آن زمان این دوستان علاقمند به ادبیات بودند و شعر می گفتند و من هم در جلسات به نوشته هایشان گوش می کردم،ابراهیم قبلا در دوران دبیرستان کار تاتر کرده بود.

یک شب خانه حمید ملاحسینی بودیم که یک طرح اولیه را با هم تکمیل کردیم که اسمش بود "برادرم قابیل" بعد از چند رو پشتکوهی امد و گفت که دیالوگ ها نمایش نامه را نوشته،البته این نمایش نامه هیچ وقت اجرا نشد اما پایه های گروه از همان شب چیده شد تا بعد که محمد سایبانی و محمد قلندری هم اضافه شدند و نمایش "لنج های بی بادبان" کار شد که گروه بعد از این کار کامل شده بود.

 

گروه شما با نمایش"وقتی ما بر می گردیم دو پای آویزان مانده است" در جشنواره فجر مطرح شد.در این مورد این اثربیشتر صحبت می کنید؟

 

شکل گیری به این صورت بود که ما از تکرار بی خلاقیت دریا و مشتا و دهل  و زار  در نمایش های بومی آن زمان خسته شده بودیم.ابراهیم گفت:بیاید ول کنیم دریا و لنج رو و بزنیم به کوه(اتفاقات این نمایش در کوه پایه های روستای ایسین می افتد) بعد از اینکه در جشنواره استانی و ناحیه ای اول شدیم به جشنواره فجر رفتیم .

روز اول اجرا داوران وسط کار بلند شدند و رفتند بیرون،ما فکر کردیم از کار خوششان نمی آید اما روز دوم اجرا تا آخر کار را دیدند و خیلی راضی بودند.

 

هیت داوران آن سال چه کسانی بودند؟

 

عزت اله انتظامی؛خسرو حکیم رابط؛مهدی هاشمی و دکتر علی رفیعی.

 

گروه تی تووک در سالهایی که فضای هنر و ادبیات در کشور بسیار بهتر شده بود و هنر مدرن در حال گسترش بود تصمیم می گیرد که تاتر سنتی و تکراری رایج هرمزگان را کنار بگذارد و نگاه تازه ای به تاتر داشته بشد که البته در این راه هم موفق بود اما بعضی مسائل باعث بروز مشکلاتی جدی برای این گروه شد نظر شما چیست در این خصوص؟

 

بله کاملا درسته من معتقدم اگر داوران دران جشنواره کسانی غیر از این بزرگان بودند شاید هیچ وقت این اتفاقات و موفقیت ها تکرار نمی شد.

آن سال ها موج جدیدی از هنر و ادبیات در کشور در حال انتشار بود که گروه ما هم در هرمزگان بخشی از آن موج بود که می خواست نگاه تازه و زنده ای به تاتر داشته باشد.

 

بعد از موفقیت شما در جشنواره مشکلاتی برای کارهای بعدی شما بوجود آمد.نمایش "عالی و فاطی" در جشنواره ناحیه ای آبادان دچار مشکلاتی شد  و نمایش "رنگ زدن ان خانه فراموش شده" هیچ وقت اجازه اجرا نگرفت،چرا؟

 

درجوامع پیشرفته وقتی تفکری با تو مخالف تو رو نقد میکند اما نمی گوید نه تو حق نداری کتاب بنویسی یا شعر بخوانی.اما در اینجا متاسفانه تفکری حاکم بود که نخواست ما جلوتر برویم یک مخالفت همراه با حسادت.

 



نمایش "تاریخ سرکوب "هم در حالی که قرار بود در جشنواره فجر به روی صحنه برود ناگهان از لیست خارج می شود؟

 

بله ما به عنوان اثر اول در جشنواره ناحیه ای بوشهر به جشنواره فجر را پیدا کردیم،بعد گفتند شما نیاید جشنواره؛مدتها بعد فهمیدیم که مطلبی در یک نشریه چاپ شده توسط یک از خدا بی خبر در مورد نمایش ما،نوشته بودند:هم آغوشی مرد و زن در تاتر هرمزگان.در حالی که در آن نمایش هیچ زنی نقش بازی نمی کرد متاسفانه ما چوب یک تفکر افراطی را خوردیم که تاتر را نمی فهمید و برای خود شیرینی  شروع کرده بود به تخریب گروه ،بی عقلی یک شخص به راحتی زحمات شبانه روزی یک گروه را به باد داد.

 

نمایش "رساله گردش خون" هم در حالی که مجوز اجرای عموم گرفته بود لغو مجوز شد چرا؟

 

بله آن نمایش که نگاه زیبایی داشت به واقعه عاشورا که متاسفانه اجرا نشد.به ما گفتند شما مذهبی نیستید در واقع به ما توهین کردند،ما که هر سال در مراسم محرم عزادار هستیم و برای حضرت زینب اشک می ریزیم مذهبی نیستیم.متاسفانه ما ضربه های شدیدی از این تفکر بسته خوردیم.

به نظر من مسولین و کسانی که با آنها هستند و برای فرهنگ و هنر تصمیم می گیرند آشنایی به هنر مدرن و تاتر نو ندارند و نگاه هنرمندان را درک نمی کنند و متاسفانه باعث بروز این اتفاقات می شوند با من موافقی؟

 

من فقط امیدوارم بعد از این همه سال فضا بهتر بشود و هنرمندان با امنیت بیشتر آثارشان را تولید کنند.



چطوره درباره بازیگری صحبت کنیم؟ در این چند سال نقش هایی که بازی کردی خیلی با هم متفاوت بودند اما به خوبی آنها را بازی کردی چطور با نقش کنار می آیی؟

 

در دنیای بازیگری اگر غیر از این باشد که خیلی بد می شود. من همیشه دوست دارم نقش هایی را بازی کنم که با نقش های دیگر متفاوت باشد.به غیر از تمریناتی که بر روی صدا و بدن انجام می دهم سعی میکنم برای شخصیت مورد نظر یک حیوان را درنظر بگیرم و از رفتار ش تقلید کنم.

 

خب برای مکبث آخرین کاری که دارید تمرین می کنید چه حیوانی را انتخاب کرده اید؟

 

اسب.

 

این شیوه شما خیلی شباهت دارد به شیوه رضا کیانیان با این تفاوت که او میگوید بازیگر باید بایگانی در ذهن خود داشته باشد از آدم های دور و اطرافش که در موقع از آنها استفاده مناسب کند اما شما حرکات یک حیوان را در نظر میگیرید.شاید ارتباط داشته باشد به هنر رزمی که شما دنبال میکنید؟

 

(می خندد)بله شیوه کیانیان را خیلی از بازیگران استفاده می کنند.من به غیر از هنر تاتر به هنر رزمی هم از کودکی علاقمند بودم و خیلی هم به بازیگری کمک می کند.

 

چه رشته ای را کار می کنید؟

 

"جیت کن دو" زیر نظر استاد امینی که خیلی هم قبولش دارم اولین استادی که می بینم به غیر از تمرین خیلی توصیه می کند؛ شاگردانش رو به مطالعه.

 

گروه تی تووک بعد از سال ها و اگر دوباره مشکلی پیش نیاید با نمایش"تنها سگ اولی میداند که چرا پارس میکند مکبث" در جشنواره فجر به روی صحنه می رود در این مورد کمی توضیح بدهید؟

 

پشتکوهی طرحی را برای جشنواره ارسال میکند در بخش تجربه های نو که مورد قبول بازخوان ها قرار می گیرد و ما به صورت فشرده در حال تمرین هستیم و از مرحله بازبینی هم گذر کرده ایم که اگر خدا بخواهد در بهمن ما در تهران به روی صحنه می رود البته گروه علاقمند است که قبل از جشنواره در بندرعباس اجرای عموم داشته باشیم.

 

تلفیق شاهکار شکسپیر یعنی نمایش مکبث با موضوع زار را چگونه می بینی؟

 

برای من خیلی جذاب که مکبث سردار دلیر اسکاتلندی  حالا شده یک بابا زار که وسوسه رسیده به قدرت بیشتر از مسیر خارجش می کند.باز یدر این نمایش مسولیت سنگینی است چون که ما از یک طرف باید شناخت کامل روی یکی از پیچیده ترین نمایش نامه های تاریخ داشته باشیم هم شناخت کافی از زار،دنیای شگفت انگیزی است تلفیق این دو باهم که قابلیت جهانی شدن را هم دارد.

فکر میکنی بتوانی از پس مکبث بر بیای؟

 

کار سختی است اما خیلی تلاش میکنم که یک بازی ارائه بدهم که تا مدت ها در ذهن تماشگر بماند از حالا به بعد می خواهم لایه های درونی مکبث را کشف کنم،فکر میکنم هنوز 70 درصد مکبث برای من ناشناخته است.

چندی پیش قرار بود یک فیلم کوتاه کار کنی؟

 

بله فیلم"سل"(نت موسیقی) که با مشکلات مالی روبرو شد.

 

تا حالا شده از دنیای تاتر خسته بشی؟

 

بله بعضی اوقات با خودم که صحبت می کنم .البته همیشه عوامل خارج از تاتر باعث دلسردی من شدند.

خانواده راضی هستند شما تاتر کار می کنید؟چون تا دیر وقت تمرین هستی و شاید وقتی به خانه می روی دخترت حنا خواب باشه و نتوانی زیاد برای خانواده وقت بگذاری؟

 

خیلی زیاد از خانواده ممنون هستم که من را تحمل میکنم امیدوارم یه روزی جبران کنم.

 

یکی از بهترین تاتری هایی که تا حالا دیدی؟

 

عروسی خون نوشته لورکا نویسنده اسپانیایی به کارگردانی دکتر علی رفیعی.

 

بازیگر مورد علاقه؟

 

رضا کیانیان هم خودش خیلی به من کمک کرده هم کتاب هاش و نوشته های دیگرش.

 

کدام یک از نقش هایی که بازی کردی خیلی اذیتت کرده تا باهاش ارتباط برقرار کنی؟

 

همه نقش در آغاز اذیت می کنند بعد کم کم رام می شوند برای نقش عالی در نمایش عالی و فاطی خیلی زحمت کشیدم .

 

به غیر از تاتر هنر دیگری هم به صورت جدی دنبال میکنید؟

 

من ساز عود را دوست دارم و کمی هم بلدم بنوازم اما در کل به دلیل اینکه بازیگرم نگاهی کلی به همه هنرها داشته باشم.

 

فکر میکنم تو این مصاحبه بهتره صحبتی از کمبود سالن و نبود آموزش و بودجه صحبت نکنیم موافقی؟

 

آره خیلی گفته شده و من هم چیزی نمی گم.

 

در آخر اگر صحبتی دارید؟

 

همه خوب و راحت بخوابند که سایه آسمان بالای سر من است.

 

 

 

 

معرفی چند وبلاگ نویس فعال هرمزگانی.


بی شک وبلاگ من تعدادی بازدید کننده دارد که شاید دیگر وبلاگ نویسان فعال هرمزگانی را نمی شناسند،در این پست قصد دارم چند وبلاگ فعال را به شما معرفی کنم.


1."خودنویس ها" نام وبلاگی است که به تازگی شروع بکار کرده است،اگر چه راحیل نویسنده این وبلاگ بیشتر علاقه به نوشتن داستان های کوتاه و شعر دارد اما در واقع در دل این داستانک ها نگاهی دارد به مسائل اجتماعی روز.

2."ماه هرمزگان"از اوایل سال 1388 شروع به نوشتن کرده است،عباس صالحی پور تحصیلات خود را در رشته روانشناسی در دانشگاه جندی شاپور گذرانده است.این وبلاگ نویس اگر چه نوشته هایش بیشتر عکس العملی است به مسائل اجتماعی و مشکلات روز جامعه اما در میان مطالب گاهی نوشته های دلنشین شخصی یا انتشار عکس های قدیمی، مخاطب را به سال های دور می برد،که این باعث جذابیت این صفحه شده است.

3."یاداشت های پراکنده" نام وبلاگی حسن محبی است،او در توضیح صفحه نوشته است که از هرمزگان هم می نویسد.این وبلاگ مفید از نظم بسیار خوبی در نوشتن برخوردار است که باعث می شود که مخاطب به راحتی از این صفحه نگذرد.حسن محبی از مهر 1389 می نویسد.

4."از سرزمین های جنوبی" این وبلاگ مورد علاقه من است،امیر علی نویسنده این صفحه مطالبش را بیشتر به شکل داستان کوتاه می نویسد،طنز نهفته جالبی در نوشته های امیر علی است که من و خیلی های دیگر را به مخاطب های هر روزه این وبلاگ تبدیل کرده است.

مصاحبه با رضا غریب زاده بازیگر هرمزگانی


رضا غریب زاده از آن دسته هنرمندانی است که خیلی ها در هرمزگان او را می شناسند؛او همه هنرها را در خود دارد،از هنر تعزیه خوانی تا عکاسی از ترانه سرایی تا نواختن ساز فلوت.این هنرمند پر جنب و جوش همیشه در حال فعالیت است.

از خصوصیات مثبت رضا غریب زاده یکی هم این است که به خوبی با دیگران رابطه برقرار می کند و با استعداد ذاتی خوبی که دارد تا به حال توانسته است با بیشتر گروه های تاتری استان همکاری کند.

این مصاحبه به بهانه حضور این هنرمند در جشنواره هنرهای نمایشی  آتاکالاری هند انجام شده است.مصاحبه را در زیر بخوانید.

 

هنر رضا غریب زاده چیست؟

خیلی سخت جواب دادن به این سوال(می خندد) من در خانواده ای بزرگ شدم که پدرم شعر می گفت و علاقمند به آثار چارلی چابلین و البته نگاه سیاسی خودش را داشت،من تک پسر خانواده بودم که وقتی پدر از دنیا رفت،احساس کردم باید یکسری کارها انجام بدهم و بعد از مدتی فهمیدم که باید تاتر کار کنم و ترانه بگویم.

من معتقدم هر انسانی که احساس می کند می تواند کار مثبتی انجام دهید باید پیگیر باشد و نیازهایش را دنبال کند.

رضا تو بازیگر هستی،عکاسی می کنی،ترانه می گویی،فیلمبرداری می کنی و گیتار و فلوت هم می نوازی،به غیر از این ها که من گفتم دیگه چه کاری انجام می دهی؟

(بازهم می خندد)نه دیگه فقط همین.

 

چرا تمرکز نمی کنی روی یکی از این هنرها؟آیا احساس می کنی استان ضعف نیرو دارد و تو باید بعضی شکاف های را پر کنی آن هم به تنهایی؟

نه به این شکل نیست و من فکر نمی کنم که ما کمبود نیرو و هنرمند داشته بباشیم،من نمی خواهم چیزی در دلم بماند به همین دلیل همه کارهایی را که علاقه دارم را انجام می دهم.من در کودکی به دلیل فقر مالی خیلی کارهایی را که دوست داشتم انجام بدهم را نتوانستم انجام دهم.

 

تو فکر می کنی این همه جنب و جوش در حال حاضر پاسخی است به سرکوب های دوران کودکی؟

تا مدتی بله واقعا پاسخی بود به سرکوب ها و کمبودها دوران کودکی اما در حال حاضر احساس می کنم تخلیه شده ام.

 

در رشته خودت یعنی بازیگری در استان بسیار پیشرفت کرده ای آیا قصد نداری تمرکزت را بیشتر کنی تا موفقیت هایت از سقف استان بالاتر برود؟

هنر اصلی من بازیگری است،من برنامه هایی برای آینده دارم،درسال 1389 برنامه ریزی کردم و با خودم قرار گذاشتم که هر چه کتاب در مورد بازیگری و کارگردانی وجود دارد را مطالعه کنم و در این سال من دو کار حرفه ای رابه پایان رساندم،برای سال 1390 هم برنامه هایی دارم.

 

شما چند سالی است که با هنرمندان معلول استان تاتر کار می کنید؟کمی بیشتر از این گروه برای ما توضیح دهید؟

این عزیزان انسان های سخت کوشی هستند که نیاز به هنر را به خوبی درک کرده اند،روز اولی که من با این دوستان آشنا شدم متوجه شدم که دوست ندارند با دلسوزی با آنها برخورد شود و می خواهند مثل دیگر هنرمندان به صورت کاملا جدی و حرفه ای با آنها کار شود این هنرمندان به شدت علاقمند به مطالعه هستند و در این چند سال کارهای ارزشمندی را در سراسر ایران در جشنواره های مختلف اجرا کرده اند.

 

شما قرار است در آینده باز هم با این عزیزان همکاری داشته باشی؟

 

بله مدت دو ماهی است که یک نمایش را شروع کرده ایم با نام "بهار سرخ آبی" برداشت آزاد خودم است از داستان های شاهنامه که این نمایش بر پایه حرکت است که با توجه به فیزیک بدنی این هنرمندان کمی کار سخت می شود اما ما در آغاز قرار گذاشتیم که این کار به بهترین شکل به پایان برسانیم.

 

گاهی دیده می شود که رضا غریب زاده در برنامه های طنز صدا و سیما که متاسفانه هیچ بار هنری ندارد بازی می کند،آیا به دلیل مشکلات مالی است که این پیشنهادات را قبول می کنی یا اینکه خودت واقعا علاقه داری؟

40 درصد به دلیل علاقه است و 60 درصد به دلیل مشکلات مالی،ما یک گروه هستیم که فقط سه نفر از این گروه شغل ثابت دارند و بقیه اعضا زندگی شان از این راه می گذرد و ما مجبوریم که گاهی اوقات یکسری کارها را انجام بدهیم.

 

برنامه های آینده رضا غریب زاده چیست؟

 

به غیر از آن کاری که توضیح دادم که در حال تمرین است،یک ایده در ذهن دارم در مورد شاهکار ویلیام شکسپیر نمایش نامه "اتللو" که قرار است با گروه کارگاه به روی صحنه برود و من دوست دارم خودم نقش اتللو را بازی کنم.

 

با آرزوی موفقیت برای شما اگر در پایان حرف خاصی است بفرمایید؟

یارب مددی ساز که یارم به سلامت

باز آید و برهاندم از چنگ ملامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت.(حافظ)


توضیح:عکس از مجید جمشیدی.صحنه ای از نمایشی که این هنرمندان در هند اجرا کردند.مصاحبه با مجید سرنی زاده را اینجا بخوانید.