بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

دایره بسته/ پاسخی به عیسی صادقی در خصوص جشن اردیبهشت تئاتر هرمزگان


در آغاز تبریک می گویم تولد وبلاگ دیگری را در حوزه فرهنگ و هنرهرمزگان،عیسی صادقی بازیگر و کارگردان و سرپرست گروه نمایش تئاتریکال، که خودش در این وبلاگ اسمش را به این شکل "ایسا" می نویسد،در یک نوشته احساسی در خصوص برگزاری اردیبهشت تئاتر بندرعباس،مطلبی را در وبلاگش منتشر کرده،که من در نظر دارم در جوابش چند خطی بنویسم.

جناب "ایسا"مطلبت اگر چه گویای مطالبی است که حقیقت را عنوان می کند اما به نظر جا دارد محترمانه تر بنویسید،در ضمن سوال خوبی پرسیدی، اینکه همان کسانی که چند سال پیش در اعتراض به روند مدیریتی آقای امیرزاده مدیر کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان به بالای صحنه رفتند،امسال در کنار او ایستادند و عکس یادگاری گرفتند.

اما سوالی که پیش می آید این است که آیا فضای تئاتر ما بهتر شده است؟ آیا امیرزاده در این سه سال موفق تر بوده و توانسته به خواسته های هنرمندان تئاتر پاسخ مناسب بدهد؟که فکر می کنم دوستانی که بالا عکس یادگاری گرفته اند باید پاسخ بدهند.

در قسمتی از مطلبت به جا و مناسب یادی کرده بودید از "مهدی عطایی" و "هوشنگ کرامتی" و... که به هیچ عنوان نمی شود زحمات این عزیزان را برای تئاتر هرمزگان از یادها برد اگر چه در کمال تاسف هیچ اسمی از این عزیزان برده نشد.

اما مشکل اصلی که در نوشته هایت دیدم و در واقع ترسیدم، این بود که تو هم مثل این دوستانی که این برنامه را برگزار می کردند،فقط دایره کوچک و بسته نزدیکان خودت را می بینی،مثلا از حامد رضوانی و مجید رزبان که چند سالی است هیچ فعالیتی نکرده اند نام می بری،اما هنرمندان فعال و نوگرای رودانی را فراموش می کنید،شما یادی دارید از مجید کشاورز و مجید جمشیدی _بازیگرانی که در یک تئاتر با شما همراه بودند _ اما  از اسماعیل پاکدامن و میثم دامن زه و جواد انصاری و داود اسلامی و وحید رضا زارع مهرجردی و فریبا امیری را که دراین چند سال از فعال ترین بازیگران تئاتر استان بوده اند را از قلم می اندازید.و البته این لیست خیلی بلند است از آقای دریا پیما بگیر که در هرمز تلاش می کند تا دوستان خاموشی که در جاسک در حال تلاشند.یا عاشقانی که در انجمن نمایش معلولین استان زیر نظر رضا غریب زاده با تمام وجود تئاتر کار می کنند و نامی از آنها برده نمی شود.

ترسم از همین نگاه بسته است که گریبان همه را گرفته است،نگاهی که ما را ازهم دور نگه داشته است و حال و احوال تئاتر را به این روز انداخته است،چند روز پیش به یکی از دوستان مسئول در انجمن نمایش گفتم:پنج میلیون خرج این برنامه کردید آیا حاضر هستید که نصف این مبلغ را برای یک جشنواره کوچک خرج کنید؟ اما پاسخ مناسبی نشنیدم،متاسفانه ما هدف اصلی را از یاد برده ایم هر چند که من امیدوارم این رقم خوب و مناسبی که وارد حساب انجمن نمایش شده به خوبی و در جای خوش خرج شود و ما امسال شاهد اجرهای عموم در سراسر هرمزگان باشیم.

سال آینده همین روزها می شود به کارنامه کاری و مالی انجمن نمایش هرمزگان نگاه کرد و قضاوت کرد.

توضیخ 0:نام مطلب برگرفته شده از نمایش نامه دایره بسته به نویسندگی اریش ماریا رمارک - پیتر استون.

توضیح 1:مطلب عیسی صادقی را می توانید در وبلاگ تئاتریکال ببینید.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ورزا مهر شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ

من نظرم رو درباره ی مطلب "ایسا" در وبلاگش نوشته م..
با نگارشت پیرامون "دایره ی بسته" موافقم.. نه فقط در مورد مطلب "تئاتریکال" بلکه همه ی ما گرفتار یک دایره ی بسته شدیم و متاسفانه این همون چیزیه که در عرصه ی سیاست همیشه منتقدش بودیم! (کاش همه منصفانه تر قضاوت کنیم و همه چیز رو یکجا به آتش نکشیم)
بدجوری این روزها دلم برای دوتا کلمه حرف حساب (بدون غرض و مرض) تنگ شده..
مرسی بهروزجان به خاطر جسارتی که در نگاه و نگارشت هست..
مرسی ایسا جان به خاطر نکات خوبی که در مطلبت بهشون اشاره کردی.

به به ورزا مهر

فرشته مرگ یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ق.ظ

سلام چرا عصبانی میشی یه نفر نقد کرده که خودتم تو حرفات قبول کردی خوب اون بنده خدا تو مثالاش از اسمهایی که زوتر به ذهنش رسیده اسم برده منظورش مثال بوده مشت نشونه خرباله نه اینکه به خواد اطرافیان خودشو برجسته کنه یعنی تو میگی که نباید نقد کنه تو که نمتونی بگی چطوری نگارش کنه بنظر من لحنش بده نقدش بد نیست البته زیاد فکر نکنید که هرکس که این طوری حرف میزنه بدرد نمیخوره و باید عوضش کرد و مثل من تو و ما فکر کنه خوب اگه از جواد میثم اسمائیل هم اسم می اورد بازم انگشت اتهام بسته شدن سمتش بود چون حضور این افرادهم از تئاتریکال بوده اقای بهروزجان بسته فکرنکن دوست من با ارزوی موفقیت شما خواستم خصوصی باشه اما گزینه نبود برات بفرستمش

این مطلب یک تلنگر است به عیسی که دیدش را بازتر کند.عصبانی هم نیستم با قسمت زیادی از حرف های عیسی هم موافقم.اما این که می گویم توهینی با هم حرف نزنیم،یعنی اینکه می خواهم عیسی را عوض کنم؟مگر من چی کاره هستم که بخوام کسی را عوض کنم؟یا اصلا عیسی را از چی عوض کنیم؟من خوب معنی این نظر تو را نفهمیدم.

فرشته مرگ یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ق.ظ

حالا که دوباره مطلبت رامیخوانم میبینم توهم از اطرافیان خودت نام بردی بس حتما توهم بسته فکر میکنی نه این اولین اسم هایی است که به ذهنت امده نه اینکه بخواهی داود فریبا یا وحید را برجسته کنی پس ببین......انگشت اتهام به سمت کسی گرفتن اشتباه است باز این هم خصوصی برات میفرستم البته اگه دوست داشتی میتونی انتشارش بدی

جناب آقای فرشته مرگ رفیق قدیمی،من اگر اسم وحید رو آوردم از بچه های رودان و هرمز و جاسک و دوستان معلولین هم یادی کردم.بخوان مطلب را دوباره بخوان.و برگرد به صحنه چند سالی است که کار نکرده ای

ایسا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ

شرمنده ام بهروز جان.شاید اشتباه کردم که نام بردم.آنها زودتر به ذهنم آمدند.میخاستم همه را نام ببرم که به گفته خودت به درازا میکشید.مجید ها را نه به واسطه همکاری که بدلیل اعتقادی که از گذشته به آنها داشته ام نام بردم.به دنبال هیهاهو نیستم .کار من هم نیست.ممنون از راهنمایی شما و ورزا مهر

قربانت ایسا جان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد