بهشب

یادداشت‌ها

بهشب

یادداشت‌ها

بعد از ۵ سال به اهواز آمدم.

امروز ساعت ۱۱ با هما و دیگر خانواده وارد شهر اهواز شدیم،تمام جاده بارانی بود،ما برای عروسی برادر بزرگم یوسف وارد اهواز شده ایم،من در اهواز به دنیا آمده ام و این جا  احساس های گمشده دارم از کودکی،تصمیم دارم هما را به خانه ای ببرم که در کودکی در آن زندگی می کردم.

آسمان اینجا ابری است و هوا بسیار خوب است،جای شما خالی

نظرات 5 + ارسال نظر
بی رنگ بی رنگ چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:32 ب.ظ http://boukeh.blogspot.com/

جای منم خالی...

امیرعلی چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ب.ظ http://eskele.blogfa.com

خوش بگذره رفیق .

فرشته مرگ چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ب.ظ

مبارکن

لو دیریـا پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ق.ظ

چه خوب به هما سلام برسون خوش بگذره

ماه هرمزگان پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://minabi123.blogfa.com

بنده هم ارادت خاصی به اهواز دارم ... از سال 64 تا 68 جندی شاپور روان شناسی خواندم ولی عشق ما سینما و تئاتر بود . یادش بخیر سینما اوکسین... سینما ساحل... و قدم زدن کنار کارون زیبا ... شبهای اهواز واقعن رویایی است. جدی میگم ! ما خانه ای دانشجویی در کمپلو داشتیم و معمولن پیاده از وسط لشکر آباد تا دانشگاه می رفتیم هرچند دیدن لشکر آباد با آن وضع معیشتی مردم کمی ناراحت کننده بود و برای ما دانشجویان آرمانگرای آن زمان مدخل بحث های دانشجویی بود .آخرین بار که اهواز رفتم پارسال بود . تفاوتی با 25 سال قبل نکرده فقط شلوغ و شلوغتر مثل بقیه شهرها ... دیگه انگار قدم زدن کنار کارون هم مثل گذشته ها نیست . نمی دانم شاید ما راه ورود به مدرنیته را عوضی داریم می رویم....!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد