هفت شهر عشق را عطار گشت،ما هنوز سردرد داریم،میگرن داریم...
گروه تاتر تی تووک هرمزگان که سال گذشته با نمایش"تنها سگ اولی می داند چرا پارس می کند مکبث" توانست در مهمترین بخش جشنواره تاتر فجر _تجربه های نو و بین الملل_حضور داشته باشد،امسال هم برای دومین سال متوالی با نمایش "فروش یک روح سرکش با فن تف یا بوتیقای خون" به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی جایگاه تاتر هرمزگان را تثبیت کند.
پس از انتشار فراخوان بیست و نهمین جشنواره تاتر فجر،263 طرح به بخش تجربه های نو جشنواره ارسال شد که در آخر 23 طرح پذیرفته و در مرحله بازبینی 13 نمایش برای حضور در این بخش پذیرفته شده اند.
گروه تی تووک هرمزگان تنها گروه شهرستانی است که توانسته مجوز اجرا در این بخش را کسب کند و تمامی گروه های دیگر از هنرمندان مطرح و مدرن پایتخت می باشتد.
در این نمایش ؛خانم فریبا امیری و آقایان پیمان بخشی؛مجید کشاورز و محمد سایبانی که همگی بازیگران مطرح تاتر استان می باشند ایفا نقش می کنند و ابراهیم پشتکوهی نویسندگی و کارگردانی این تاتر را برعهده دارد در ضمن وحید رضا زارع مهرجردی (ورزا)به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز این گروه را همراهی می کند.
بیست و نهمین جشنواره تاتر فجر از تاریخ 16 بهمن تا 1 اسفند در تهران برگزار می شود.
رمان "کاغذ پران باز" یا همان بادبادک باز را دیشب ساعت 12 به پایان رساندم،وقتی جمله آخر کتاب را می خواندم که نوشته بود" درحالی که باد به صورتم می خورد و لبخندی به پهنای دره پنج شیر بر لب هایم نقش بسته بود.می دویدم" اشک در چشمام در تردید آمدن یا نیامدن بود،ناراحت بودم که کتاب تمام شده و من دیگر همراه شخصیت ها نیستم.
و اما آشنایی من با این کتاب،یک روز یه پیامک از طرف دوستی برای من ارسال شد که در آن در مورد رمان بادبادک باز توضیحاتی داده شده بود،همان موقع که پیامک را خواندم متوجه شدم که این پیام به اشتباه برای من ارسال شده و قرار بوده برای شخص دیگری ارسال شود.اما حالا خوشحالم که این پیامک اشتباه ارسال شده بود.
بر اساس همین رمان فیلمی هم ساخته شده است که عکس بالا صحنه ای از آن را می بینیم، به تمامی دوستان خواندن این رمان را پیشنهاد می کنم،چند لینک هم در زیر این نوشته می گذارم برای آشنایی بیشتر.
ویکی پدیا خالد حسینی نویسنده/سایت خالد حسینی
ویکی پدیا کتاب بادبادک باز/سایت بادبادک باز
دیروز دو مخاطب ناشناس در وبلاگ من دو نظر انتقادی توهینی نوشته بودند،گویا ناراضی بودند از پست آخر من که در خصوص "گیاهان خشک قبرستان" نوشته بودم، شاید بعضی از این نوشته ها برای شما جالب نباشد ولی برای من مهم است .ممنون
دیروز بعد از مدت ها به صورت تصادفی راهی قبرستان بندرعباس شدم،تعداد مردگان بیشتر شده بود و صدای جیغ زنان از کمی دورتر به گوش می رسید،گشتی میان سنگ های سفید زدم،شعرهای نوشته شدن روی بعضی سنگ ها برایم جالب بود اما دو چیز مرا خیلی ناراحت کرد،یکی حجم زیاد زباله ها مخصوصا پلاستیکی و دیگری گیاهان تشنه ای که در اطراف قبرها سبزی خود را باخته بودند،من فقط توانستم به تعدادی از گیاهان آب بدهم اما زباله ها همت گروهی می خواست.